333 تأملی در موسیقیکالسیک غربی را درک کند و دوست داشته باشد اما واقعا 2 و فیلیپ گلس 1 لوتوسوافسکی ی موسیقی را درک کند، مشکل در آن موسیقی نتواند فالن سبک یا قطعه است. نوعی این مفهوم را تر «آوانگارد»، در موسیقی به «مدرن»، یا از آن مهم ی موسیقی هیچ پیوند قابل تشخیصی با تقویتکرده استکه اگر یک قطعه کند های کامال بکر استفاده می های گذشته نداشته باشد، و اگر از ایده سنت ای است های فکری و در ساختارش بسیار پیچیده است، پس دارای ارزش نیافتنی باشد. در چنین فرضی یک که ممکن است برای افراد معمولی دست ای صوتی، ی اساسی و استدالل نادرست وجود دارد. موسیقی پدیده مغالطه انتزاعی، ساختگی و غیرطبیعی است. جدا از داشتن عنوانی معیّن یا مطلب ی ارتباط ها باشد و، بنابراین، مسئله ی ایده کننده تواند منتقل توضیحی نمی تر ــ مهارت هنری طور دقیق شود. شناخت، هوش یا ــ به فکری مطرح نمی تواند در ساختار یک اثر نقش داشته باشد، اما برای شنونده این تأثیر می عاطفی است که به معنای واقعی اهمیت دارد. حتی این تأثیر عاطفی را ی شنوندگان یکسان نیست. توان از پیش تعیینکرد، زیرا هرگز برای همه نمی ی موسیقی، چه ازطریق تردید ازطریق آشنایی با یک قطعه البته که بی توان طراحی ساختاری آن را تحسینکرد، دادن مکرر، می مطالعه و چه باگوش ندرت گواه دستاوردی خوبی ساخته شده باشد. اما این مسئله به البته اگر به سازیکه آن را ساخته و چه از سوی ستایشگری فکری است، چه از سوی آهنگ اش را به سازی ساز هنر آهنگ کند. آهنگ که آن را دوست دارد و تحسین می کار گرفته و شنونده از گوشش استفاده کرده است. دستاوردهای فکری به ای که اند؛ معانی کنند وابسته هاییکه معانی را منتقل می ریزی ایده تنظیم و پی تواند تنهایی نمی در جهت پیشرفت شرایط انسانی اهمیت دارند. موسیقی به های خاصی از هایی باشد و قادر نیست ایده روی ابزاری برای چنین پیش 1. Lutoslawski 2. Philip Glass
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2