34 ی حاضر گذشته سمت شمال ی دیگر ــ که در بخش داخلی بودند و به زیرا ازطریق دو جاده هایی از کشور راکه بسیار از هم دور بودند به هم مرتبطکرد. رفتند ــ بخش می تنها هرگز دریای خزر را ندیده بودند، بلکه بسیاری از مردم ساکن فالت نه پوشاند، نیز ندیده ها را می ی شمالی کوه های انبوه بارانی را، که دامنه جنگل ها بودند. گذراندن تعطیالت در سواحل دریای خزر، چیزی که امروز تهرانی سابقه و غریب بود. ها بی از ساخت این جاده برند، پیش از آن لذت می وضوح احساس پوچی و اضطراب دوران ساله به عنوان نوجوانی سیزده به گیری ها به ایران و مجبورکردن شاه به کناره ها و انگلیسی ی روس حمله را به یاد دارم. بسیاری از رفتن شاه خوشحال شدند؛ از جمله روحانیون، های غیرقانونی، بعضی از بزرگان عصر قاجار و افرادی که کمونیست گری و به امید دریافت حمایت بریتانیا برای کسب مقام بالفاصله با حیله ی من، از برکناری او و قدرت تالش کردند. اما بسیاری هم، مانند خانواده رحم بود، اما برای ایجاد افسوس خوردند؛ پادشاهی که گرچه مستبد و بی ایرانی سربلند، مستقل، یکپارچه و متحد کارهای زیادی انجام داد. من عمیقا دلیل ورودشان بهکشور و تبعید پادشاهم، متنفر غمگین بودم و از متفقین، به های حکومت رضاشاه انکارناپذیر است. نظام سیاسی ها و نقص بودم.کاستی از پذیرش هرگونه خواری فزاینده، ناتوانی شدت دیکتاتوری بود. زمین او به خوبی به او اعتمادی به اطرافیان و حذف تعدادی از کسانی که به انتقاد، بی خدمتکرده ــ و بعضا امنایکارآمدی در انجام اصالحات مطلوبش بودند ــ ی این اوصاف، و با توجه به شرایط از نقاط ضعف حکومت وی بود. با همه رسیدنش، رضاشاه همچنان شخصیتی قدرت نابسامان کشور در زمان به برجسته و ناجی واقعی ایران، در طول تاریخ دیرین این کشور، است.
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2