67 های ناخوانده مهمان ی باغ برسید. در طول روز، هر آمدید تا به محوطه از پلکانی عریض پایین می دو در چوبی سنگین، هم از سمت خیابان به هشتی و هم از آنجا تا باغ ما باز محض رسیدن از بودند. از همین رو، آقای زِینی نیازی به درزدن نداشت و به شد مان می خواست وارد خانه راحتی و هرموقع می عراق در اوایل تابستان به زمان اقامت یا کسانی که ی تاریخ آمدن، مدت ای درباره و هیچ اطالع قبلی شد. ممکن بود ایشان را همراهی کنند داده نمی مادربزرگم و احمد زِینی چهار پسر داشتند که برادران ناتنی مادرم بودند. سن من بود و سه نفر دیگر با دو یا سه سال ها تقریبا هم ترین آن کوچک تر بودند. معموال یکی یا گاهی دو تا از پسرها اختالف سنی بینشان بزرگ کرد، که ندرت شوهرش را همراهی می آمدند. مادربزرگم به همراه پدرشان می آمدند. بسیار خوب و باعث آسایش خاطر بود، زیرا با مادرم اصال کنار نمی شد این بازدیدها، یا به قول خودمان «تهاجم اعراب»، از اوایل تیر شروع می و تا اوایل شهریور ادامه داشت. سفر زِینی و خانواده به تهران دو دلیل های سوزان عراق و دیگر اینکه آقای زِینی از داشت: یکی برای فرار از تابستان کرد.گرچه زکات در شناخت زکات جمع می بازرگانان مذهبی ایرانی که می گیرد، در این مورد مفهوم تعاریف مذهبی به افراد نیازمند و مستحق تعلق می دلیل اینکه خادم بود، چون زِینی فقیر نبود، اما به پذیر نیازمند نسبتا انعطاف آمد. حسین بود محتاج حمایت به حساب می حرم امام تنها شد، زیرا نه ی زِینی این موقعیتی بُرد-بُرد محسوب می برای خانواده گذراندند و اتاق تر می وهوایی مطبوع شان را در آب تعطیالت تابستانی کردند و به آوری می و غذای رایگان داشتند، بلکه پول زکات را هم جمع ی نتراشیده طرف، برای ما سربارشدن یک یا چند غریبه بردند. ازآن کربال می و نخراشیده و همچنین پرتوقع در طول تابستان بود. پدرم مرد بسیار بردبار پذیرفت. رویی می و باگذشتی بود و حضور ناپسند احمد زِینی را با خوش شدت از حضور این مهمانان ناخواسته حوصله بود و به مادرم تند و بی وپایش را بسته بود و نوازی دست ورسوم مهمان شد، اما رسم رنجیده می
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2