گذشته‌ی حاضر

77 ها ‌ خاطرات عاشقانه از کوه ها در میان درختان چنار ‌ گذشت. خانه ‌ سرباالیی از یک طرف رودخانه می ی کوه با شیبی فزاینده ساخته ‌ بلند و صنوبر در دو طرف رودخانه در دامنه شد مسیرهایی با ‌ ها منتهی می ‌ ها و باغ ‌ هایی که به این خانه ‌ شده بود. کوچه وآمد کرد. صدای تند ‌ شد با پای پیاده در آن رفت ‌ شیب تند بود و تنها می ها در طول روز آواز ‌ جریان آب و آواز پرندگان بر این فضا حاکم بود و بلبل نظیر ایرانی، معروف به مرغ حق، در تمام شب ندایی ‌ خواندند و جغد بی ‌ می ی ‌ داد. هوا خنک و سرشار از روح زندگی بود و با رایحه ‌ انگیز سر می ‌ غم اقاقیا و یاس و گل رز آمیخته شده بود. ترم، منوچهر، تابستان دربند استراحتی کافی و به ‌ برای من و برادر بزرگ مان بود. ما هر روز بیرون ‌ معنای رهایی از دنیای خشن و پر از تکلیف مدرسه گذشت، مکان ‌ ی ما می ‌ ای که از جلو خانه ‌ کردیم. رودخانه ‌ بودیم و بازی می ی ما به انتهای روستا خیلی نزدیک بود و ‌ مان برای بازی بود. خانه ‌ مورد عالقه رسید. در آن نقطه،که به سربند ‌ متر جلوتر از آن، جاده به آخر می ۲۰۰ حدود سمت باال، باید ‌ شد و برای ادامه به ‌ معروف بود، کوه شبیه دیواری واقعی می ای تندوتیز از میان کوه جدا شده ‌ رفتیم که با رودخانه ‌ ای باال می ‌ از کنار دره دار و خطرناک بود. در جاهایی ‌ روی در کنار رودخانه شیب ‌ بود. مسیر پیاده هایی که از ‌ سنگ ‌ الزم بود به داخل آب رفت و در جاهای دیگر، باید از تخته ای در دره ‌ رفتیم.گاهی مسیرهای دوره ‌ دو طرف در نهر فرو رفته بودند باال می شد در آن جایی برای نشستن یا حتی بازی در میان ‌ آمد که می ‌ به وجود می های بزرگ ‌ ها پیداکرد. در فواصل زمانی خاصی هم حوضچه ‌ درختان و بوته شد. اغلب من و منوچهر برای شنا به این ‌ و عمیقی در رودخانه ایجاد می زدن ‌ رفتیم. آب زالل و سرد و هواگرم و خشک بود و شیرجه ‌ ها می ‌ حوضچه های ‌ سنگ ‌ های خنک و سرد و سپس درازکشیدن روی تخته ‌ در حوضچه بخش بود. ‌ گرفتن بسیار لذت ‌ اطراف و آفتاب تواند ‌ های ایران نرفته باشد، نمی ‌ که کسی به کوهستان ‌ من معتقدم تا زمانی طورکامل درککند. در کشوری ‌ بودن آب روان را به ‌ زیبایی درختان یا آهنگین

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2