دانشکده 106 قانون را درخصوص مردان متجاوز اجرا کنند. این، آغازِ نوعی ائتلاف با جنبش دفاع از قربانیان بود اما از همان زمان هم فمینیست ها می دانستند که ائتلافشان با این جنبش لرزان است. این ائتلاف مستلزم استفاده از قدرت دولت بود؛ قدرتی که همواره در برابر توانمندی زنان ایستاده بود و نظام قضایی اش نیز مملو از تبعیض علیه گروه های مختلف بود. از همان زمان پیدا بود که توسل به حبسو بازداشتِ الزامی، به زودی و به نحوی نامتناسب، گریبان اقلیت های نژادی و قومی را بیشتر خواهد گرفت. ازاین گذشته، توسل به قدرت دولت برای مجازات خشونت گر خانگی، توسل به همان قدرتی بود که فمینیست ها دیری بود علیه آن می جنگیدند. بااین همه، استفاده از این ابزارها فواید قابل توجهی داشت: آزاردهندگان متوجه می شدند که پیگردی جدی در کار است، شوهران به یاد می سپردند که ارتکاب آزار، بی عقوبت نخواهد ماند و از این م هم تر، مداخله ی دولت برای مجازات آزارگران حیثیت زنان را بازمی گرداند و فمینیست ها امید داشتند که اعتمادبه نفسی که از این راه حاصل می شد، در توانمندکردن زنان و برکنارماندنشان از آزار مؤثر بیفتد. با همین استدلال، رفته رفته دیدگاهی در سرتاسر آمریکا غالبشد مب نی بر اینکه اگر پلیس اقدام به بازداشت مظنون و متهم به خشونت خانگی نکند، بر طبق دیدگاهی عمل کرده است که خشونت خانگی را جرم نمی پندارد. اما مسئله ای که وجود داشت، این بود که شمار قابل توجهی از زنان با چنین رویه هایی کنار نمی آمدند و می خواستند از آن برکنار ب مانند. در مواجهه با این امر، برخی از اصلاح گران مانند الیزابت اشنایدر نسبت به خطرات توسل به این اقدامات قهرآمیز قضایی هشدار دادند اما خواستار کنار گذاشتن آن نشدند. برخی دیگر چون دونا کوکر و هالی مک گویگان صراحتاً
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2