فمینیسم و دولت

دانشکده 14 مارکسیستی دولت و افزودن «مسئله ی زنان» به مسئله ی طبقه در پی توضیح و تجویز راجع به مسئله ی همکاری یا ستیز با دولت هم بوده اند: دولت ابزاری است در دست طبقه ی حاکم و نمی توان انتظار داشت که برای بهبود وضعیت طبقات فرودست و ستمدیدگان به طور اساسی مداخله کند. در کشورهای غربی دارای دولت رفاه (عمدتاً در اسکاند یناوی) نظریه پردازان فمینیست مداخله ی دولت برای بهبود را امری مثبت تلقی کردند و مسئله ی زنان را هم در کنار دیگر مسائل قرار دادند. آن ها هم مداخله ی دولت را مثبت انگاشتند و هم مشارکت در دولت را. ن ظریه های دولت که پس از جنگ جهانی دوم طرح شده اند، به زعم شی رین رای، دو مفهوم را طرح کرده اند که در این بحث به کار می آیند. یکی مفهوم دولت پسااستعماری، و دیگری مفهوم دولت توسعه گرا. این هر دو در توضیح وضعیت دولتدر جهان سوم مفیدند، اما از سوی دیگروقتی به همین نظریه های معاصر دولت نگاه می کنیم، می بینیم که به لحاظ جنسیتی نابینا هستند. پس از یک طرف فمینیست های غربی نسبت به انواع دولت بی تفاوت اند؛ و از طرف دیگر نظریه های دولت به نابینایی جنسیتی دچارند. اما دیدگاه های فمینیست های جهان سوم از چه قرار بوده است؟ فمینیست های جهان سوم با وجود تفاوت هایشان وقتی به جوامع خ ود نگریسته اند، با مسئله ی نسبت پدرسالاریِ غالب با دولت مواجه بوده اند: آیا این نسبت همزیستی است؟ یا تقابل؟ و در هر صورت با این دو چه باید کرد؟ هر دو دیدگاه تبیین کنندگانی داشته است. گروهی از فمینیست ها ماهیت دولت های جدید در کشورهای خود را با پدرسالار یِ سنتی در تقابل جدی دیده اند، و گروهی قائل به همزیستیِ مسالمت آمیز این دو با هم هستند اما هر دو گروه کمابیش بر سرِ این نکته اتفاق نظر دارند که نه باید از دولت به عنوان

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2