دانشکده 18 را که تدارکات رفاهی دولت های لیبرال غربی از عهده اش برمی آیند، فراهم نمی کند. بهاین ترتیب، هم زنان طبقات پایین و هم زنان طبقات بالا از حوزه ی کارکردهای دولت کنار گذاشته می شوند. زنان طبقات بالا که به منابع بیشتری دسترسی دارند برای تأمین بهداشت، آموزش خدمات مراقبت از کودک و اشتغال به طور سنتی وابسته به بخش خصوصی بوده اند، و زنان طبقات پایین هم نمی توانند روی دولت حساب کنند ، چون از آن ها چندان حمایت نمی کند. تفاوت دیگر این است که در این دولت ها زنان اغلب از حیطه های عمل و قانون گذاری دولت آگاه نمی شوند. اطلاعات مربوط به قانون گذاری های جدید عمدتاً به طور پراکنده و ناهمگن منتشر می شود. بی سوادی و محرومیت زنان از فعالیت های اجتماعی هم این بی خبری را تشدید می کند. یکی از جنبه های بارز این دولت های پدرسالار این است که نمی خواهند ب ا ارزش های سنتیِ خانواده تصادمی داشته باشند و اگر شعارهایی هم در مورد حقوق زنان داده باشند، وقتی احساس کنند با مذاق گروه های حامی شان سازگار نیست، به راحتی از آن چشم پوشی می کنند و اگر قانونی تصویب کرده باشند، گذشته از ناتوانی معمولشان در اجرای قوانین، کمت ر پیگیر اجرای قانون در همه جا می شوند. شیرین رای در این زمینه به فساد اداری هند اشاره می کند و به ویژه به اینکه دولت های محلی چندان تحت نظارت نیستند و به دلیل خشونتی که علیه مردم می ورزند بازخواست نمی شوند. او اشاره می کند که جنبش زنان هندی در دهه ی ۱۹۷۰ از دل اعتراض زنان به بی رحمی پلیس برآمد. رای تأکید می کند که هنوز هم، به ویژه در نواحی روستایی، تجاوز، قتل و ضرب و شتم زنان در بازداشتگاه های پلیس رایج است. و این به رغم همه ی حقوقی است که قانون اساسی هند برای زنان قائل شده است. از سوی دیگر، چون بسیاری از دولت های جهان سومی عمیقاً در جامعه ی مدنی این کشورها «ریشه» دارند، زنان این کشورها هم از ناحیه ی دولت متحمل فشار می شوند و هم از سوی
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2