دانشکده 28 در این کشورها نظر یهپرداز یهای جنبشهای اجت ماعی تا حد قابل ملاحظه ای توانسته اند بر کسان ی که در دولت ها با جنبش های زنان همکار ی میکردهاند تأثیر بگذارند. و ن یز اینکه در طول ا ین چهار دهه، در این کشورها، لحاظ کردن مسائل جنس یتی و فعالیتهای جنبشهای زنان تبد یل به عناصر ی اساسی از روند دموکرات یککردن کشور شدهاند. باین تحقیق با ارز یابی کارکردهای دولتهای موردنظر بر اساس مفهوم تدقیقشدهی «فمینیسم دولتی»، این مفهوم را از سطح ا ی دئولوژيک و تجویزی به سطح ابزار ی مفهومی ارتقا داده است که به کارِ برآوردِ فعا لیتهای دولت و جنبش زنان م یآید. تا جا یی که به پرسش ابتدا یی این نوشته مربوط م یشود، میتوان گفت که ا ین تحقیق نشان م یدهد که در طول چند دهه ی گذشته در کشورها ی پیشرفتهی دموکراتیک پساصنعت ی، تعامل میان دولت و فمینیستها تعامل ی سازنده بوده است: روند ی که ابتدا در برخ ی کشورهای غربی شروع شد و در کشوره ای دیگر با خوش بینی همراه نبود ، ولی به تدریج بر شمار هرچند اندک کشورها یی افزوده شد که تجربه ی موفقی را در زم ینهی این همکاری رقم زدند. درحال یکه، همان طور که در مقالهی شیرین رای (مقاله اول مجموعه) دیدیم، در کشورها ی جهان سوم، فمینیستها در برخورد با دولتهنوز با ید مسئلهی بقا را در اولویت قرار دهند.
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2