فمینیسم و دولت

دانشکده 34 شیوهی سیاست گذاری مبتنی بر شواهد، فعالان را به ا ین سمت رانده که ب یان خود را در قالب های اقتصاد ی بریزند و نه سیاسی، و متخصصان جنس یت که در جریان اصلی رسانه جا پ یدا کردهاند ن یز کسانی هستند که ا ین کار را به خوبی انجام م یدهند. بهاینترتیب، در جریان اصلی رسانه که بر س یاست گذاری حکومتی هم تأثیر بسزا دارد، درخواس تهای زنان از خواسته های مشخصاً سیاسی به مطالبات ی تقلیل پیدا میکند که صرفاً ک یفیت اقتصاد ی مییابند. بهاینترتیب، نوع جد ید تولید دانش که از ش یوهی نوین حکومتگری برآمده، هم فرصت هایی برای فعالان فم ینیست پدید آورده و هم مخاطرات ی را متوجهشان کرده است. اما نکته ی مورد تأکید کانتولا و اسکوا یرز این است که با ا ین تحولات، د یگر استفاده از اصطلاح «فم ینیسم دولتی» گویا نیست و چیزی که با آن مواجه یم، «فمینیسم بازاری» است. تأثیر جهانیشدن در سالهای اخیر حجم و سهم پ یماننامه هایی که مفادی مربوط به برابر ی جنسیتی داشته اند تا حد ی بوده است که برخ ی محققان از مجموعه ی این پیمانها و توصیههای بینالملل ی با عنوان «رژيم جهان ی برابری زنان» یاد میکنند. هم زمان، سهم فعالان زن حاضر در عرصه ی بینالمللی برای ترغیب یا فشارآوردن به دولت ها جهت پذ یرش معیارهای برابرتر در سیاست گذاریهایشان در قبال زنان ن یز قابل توجه بوده است. درع ینحال، هم حاکم شدن معیارهای بازاری و هم قابل ملاحظه شدن تأثیر اهرم های بینالملل ی در سیاست گذاریهای داخلی، انسجام «مل ی» جنبشهای زنان را از م یان برده و تقرًیبا در همه جا با نوعی تکه تکه شدن گروه های فعال فم ینیست مواجهیم که گاه پیوندهای بینالملل یشان محکم تر از پ یوندهای ملیشان است.

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2