دانشکده 36 پررنگی داشته اند و به اینترتیب، نمیتوان به سادگی از «غ یرای دئولوژيک»بودن گزینش و اِعمال ا ین معیارها سخن گفت؛ ا ین معیارها نه فقط برخلاف تظاهر ی که میکنند فینفسه بسیار ای دئولوژيک هستند، بلکه حام یانی هم پیدا میکنند که آنها را برای رسیدن به مقاصد ا ی دئولوژيک خود بسیار مناسب مییابند. در همین ارتباط تأک ید فمینیستی بر هو یت جمعی و محروم یت جمعی زنان، هدف نقدها ی منطق نئول یبرالی بوده است که همه چیز را بر پایههای فردی تبیین میکند . نهادها ی جدیدی که ذیل منطق نئول یبرال پا گرفته اند ن یز به ناچار هم ین گفتار را پذ یرفتهاند و برای ارزش ها و مخاطرا ت پیش روی زنان تبیینهای فردگرایانه ارائه م یدهند؛ تبیینهایی که با منطق بازار، با ید با تبیینهای فردگرایانهی دیگر «رقابت» کنند تا شا ید بتوانند در عرصه ی سیاست گذاری دست بالا را بگ یرند. این امر بر گفتار فم ینیستی معطوف به سیاست گذاری در کشورها ی مختلف تأث یر بارزی داشته است. کانتولا و اسکوا یرز تأکید میکنند که روند بازار یشدن فمینیسم پیچیده بوده و در هرجا هم شرا یط خاص خود را داشته است و بنابرا ین، نباید با گزاره های ساده و ناد یدهگرفتن محدودیتها و پیچیدگیها قضاوتش کرد. درع ینحال، میگویند که با توجه به وجوه منف ی نمایانشدهی این وضع، رفتن به سمت نوع دیگری از نما یندگی زنان در قالب های قانون گذارانه و تأس یسی ضروری است .
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2