فمینیسم و دولت

39 جودوی فم ینیستی با دولت پدرسالار آیزنشتاین می گوید: تغییر در معنای اصطلاح فمینیسم دولتی بازتاب افزایش نفوذ و مشروعیت فم وکرات ها در درون دستگاه دولت و نیز در معنای وسیع تر سیاسی بود. حاشیه و متن پرسشی که از دهه ی ۱۹۸۰ مطرح شد این بود: حال که زنان توانسته اند در جهت پیگیری مطالبات فمینیستی در دولت پیشرفت کنند و صاحب نفوذ شوند و به این ترتیب به «جریان اصلی» سیاست وارد شوند، آ یا باز هم لازم است نهادهایی مختص پرداختن به امور زنان در دولت وجود داشته باشند؟ پاسخ فعالانی که در این نهادها بودند عموماً مثبت بود: فایده ی چنین نهادهایی این است که فشار جامعه را به دولت منتقل می کنند و نیز محلی برای آموزش یافتن زنان در خصوص مسائل و محیط اداری و دولتی هستند. بااین حال، پرسش بالا از آنجا می آمد که چنین نهادهایی برای همه ی فعالان فمینیست خوشایند نبودند. به نظر برخی از فمینیست ها با رسمیت یافتن بخشی از عقاید فمینیستی در قالب نهادهای رسمی، بخش قابل توجهی از فعالان و گروه های فمینیست، بیشت ر به حاشیه رانده می شدند و سرکوبشان از سوی نظام مردانه آسان تر شده بود. درعین حال، همین نهادها هم، به دلیل پیگیری مطالباتی کمابیش رادیکال، خود به نوعی در درون دولتدر حاشیه قرار داشتند و ازاین گذشته، محتاج پیوند مؤثر و مداوم با جنبش زنان در خارج از دولت بو دند تا بتوانند فشار لازم برای پیشبرد برنامه هایشان را بسیج کنند. این امرمستلزم ساختن فرهنگخاصی در نهادهای زنان بود که نسبتشان را با بیرون و درون دولت تعیین و مدام تصحیح کند.

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2