دانشکده 40 فموکرات ها با نوع مهم دیگری از تقابل متن و حاشیه هم روبه رو بودند: حتی وقتی زنان به دولت راه یافته بودند، توقع می رفتکه منحصراً به «مسائل زنان» بپردازند؛ همان چیزی که برای پیگیری اش به دولت راه داده شده بودند. ازاین گذشته، از دید دولتمردان «مسائل زنان» دایره ی تنگی را در بر می گرفت. فموکرات ها، هم برای گسترش دید مردان دولتی نسبت به م سائل زنان می کوشیدند و هم برای جاانداختن این موضوع که همه ی مسائل، در حوزه ی اظهارنظر و تصمیم زنان قرار می گیرد. این کاری بود که فموکرات ها با تکیه بر امکانات نهادهای مختص زنان قادر به انجامش می شدند. ازاین گذشته، صعود زنان به مناصب جریان اصلی سیاست با تکی ه بر کار تخصصی و کفایتی که در نهادهای زنان از خود نشان داده بودند، ممکن شده بود. فموکرات ها چه جور فمینیست هایی بودند؟ آیزنشتاین که برای نوشتن کتاب با بسیاری از فمینیست های بیرون و درون دولت مصاحبه کرده است، می گوید که با وجود گذشت سال ها از اوج و فرود فمی نیسم دولتی، اغلب هنوز اصطلاح «فموکرات» را به نحوی تحقیر آمیز به کار می برند و از خلال همین مصاحبه ها درمی یابد که حتی خود فمینیست های دولتی نیز اغلب از پذیرش این عنوان ابا دارند چون فمینیست های رادیکال «فموکرات ها را کسانی می دانند که جنبش زنان را به حقوق خوب فروخته اند». بیان نظری تر این واکنش در تقسیم فعالان فمینیست به «اصلاح گر» و «انقلابی» بازتاب می یافت؛ تقسیمی که در تقابل دو طرز فکر لیبرالی و مارکسیستی ریشه داشت. بااین حال در عمل، این دوگانگی پیچیده تر از آن بود که مثلاً بتوان صرفاً بر اساس گرایش های نظری یا حتی تعلق طبقاتی تکلیفش را روشن کرد: طی دهه های ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۰ ، و به طور خاص در استرالیا، زنانی که تصمیم گرفتند برای تحقق آرمان های فمینیستی وارد دستگاه اداری دولت
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2