دانشکده 58 فرهنگ مسلط تعیین می کند که چه می توان گفت و چه نمی توان گفت. زنان در مقطع آغازین جنبششان به درستی ناکارآمدی آن چیزی را که فیلیپس سیاست اندیشه ها می خواند، دریافته بودند: وقتی در عرصه یسیاست مفاهیم و آرا اولویت داشته باشند اما صاحبان تجربه هایی که قرار است آن مفاهیم بر آنها دلالت کند حضور نداشته باشند، کسی نیست که تجربه ی مستقیمی داشته باشد و بتواند بگوید که فرهنگ مسلط چه چیزی را پوشانده است. اهمیت اینکه زنان، اقلیت ها، قومیت ها و گروه های محروم خودشان نم اینده ی خودشان باشند، به همین رابطه ی میان مفاهیم و اندیشه ها با تجربه برمی گردد. اینجا به مسئله ی «تفاوت» بازمی گردیم: لیبرالیسم به طور سنتی با تکیه بر تقسیم بندی ساحت عمومی و ساحت خصوصی، تفاوت ها را هرچند گسترده باشند، به ساحت خصوصی تخصیص می دهد و ساحت ع مومی را جایی در نظر می گیرد که آدم ها با مشترکات حداقلی شان در آن حضور می یابند تا به تدبیر و تصمیم راجع به همین امور مشترک بپردازند. از نظر لیبرالیسم، ساحت خصوصی در حالت آرمانی باید مصون از دخالت عموم باشد. طیفی از مسا ئ ل متنوع با پیامدهای بسیار متفاوت، ا ز جدایی دین از سیاست گرفته تا خصوصی دانستن هم جنس گرایی، در چهارچوب لیبرال با اتکا به لزوم همین تفکیک توجیه می شوند. اما به نظر می آید با همه ی مزایایی که این تفکیک و مفهوم تساهل دارد، بخشی از نارضایتی در قبال لیبرالیسم به این برمی گردد که برخی از گروه ها، به ویژه گروه های اقلیت، احساس می کنند که «تساهل جایگزین ضعیفی برای بازشناسی است». رواج یافتن تساهل و تخصیص دادن تفاوت ها به حیطه ی خصوصی ممکن است باعث مصون ماندن این تفاوت ها شود اما نارضایتی از آنجا برمی خیزد که
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2