دانشکده 60 تفاوت ها این است که ممکن است ذاتی و غیرقابل تغییر نشان داده شوند، به این معنی که امکان تغییرشان و شاید حتی امکان فهمشان منتفی به نظر بیاید، درحالی که واقعاً تفاوت ها ذاتی نیستند. برخی از نظریه پردازان برای اینکه گرفتار تلقی تغییرناپذیری تفاوت هایمان نشویم، توصیه می کنند به تبارشناسی آنها رو آوریم. این کار در بحث عمومی می تواند به طرف ها نشان دهد که خود تفاوت هایشان در روندهایی تاریخی شکل گرفته و ذاتی نیستند. دموکراسی درون جنبش های اجتماعی سوای بحث راجع به نمایندگی و دموکراسی در چهارچوب دولت ملت ها، بحث در خصوص دموکراسی در داخل خود جنبش های گروه های به حاشیه رانده شده و محروم نیز اهمیت درخوری دارد. این گروه ها اغلب با تفاوت های ذات گرایانه ی دروغینی که نظام های حاکم وضع می کنند، سرجنگ دارند چون این تفاوت ها برای پوشاندن نابرابری ها وضع می شوند. بااین حال، به اعتقاد فیلیپس«همه ی این جنبش ها خودشان هم ذات گرایی خودشان را شکل داده اند که به طرح ادعای تجربه ی واحد زنانه یا لزبین یا سیاه پوست یا تجربیات دیگر از سوی آنان انجامیده است». اما مشکل ذات گرایی درون این گروه ها چیست؟ و چه اهمیتی دارد که افراد را در درون گروه ها و مشخصاً گروه های محروم نیز، متفاوت با هم ببینیم؟ اهمیتش از نظر نظریه پردازانی چون استوارتهال که فیلیپس از او نقل می کند، در این است که آنها نه فقط با یکدیگر به لحاظ انتخاب ها و بینش هایشان فرق دارند، بلکه تلقی های متفاوتی هم از تعریف گروه موردنظر و تعلقشان به آن دارند؛ سیاهان و لزبین ها بین خودشان بر سر معنا و تجربه ی سیاه بودن یا لزبین بودن اتفاق نظر ندارند. به این ترتیب صداهایی که در این گروه ها غالب می شوند، لزوماً اصیل ترین دید گاه ها را بیان نمی کنند.
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2