دانشکده 82 سیاست گذاری داشته باشند و مردان نماینده از آنها احساس تهدید نمی کردند و انسجامشان کمک می کرد در مذاکراتو جلبحمایت برای نظراتشان موفق تر باشند. به عنوان مثال، در مجلس آرژان تین در دهه ی اول و دوم قرن بیست ویکم، زمانی که زنان نمایندگان کم شماری در پارلمان بودند، توفیق بیشتری در پیشبرد طرح های حمایتی از زنان داشتند تا وقتی جمعیت بیشتری یافتند و مردان از آنان احساس تهدید کردند. بااین همه، تحقیقات نشان می دهد که نمایندگان زن در ا غلب کشورها تا وقتی جمعیتشان از حداقل ۱۵ درصد کل نمایندگان فراتر نرفته، بر هویت زنانه ی خود تأکید نکرده اند. از طرف دیگر، تحقیقات نشان می دهد که سهمیه بندی و شمار بیشتر نمایندگان زن تأثیری تام در تصویب سیاست های معطوف به سلامت عمومی در مجالس مختلف داشته است. از آنچه تاکنون گفتیم، پیداست که شرط عمومی مؤثر در موفقیت زنان این استکه بتوانند به خوبی در چهارچوب های نهاد نمایندگی شان کار کنند. عامل فرهنگی، یعنی اینکه مثلاً کلیت جامعه یا نمایندگان مرد چه نظری درخصوص زنان نماینده و به ویژه زنانی دارند که با سهمیه نما ینده شده اند، در این زمینه تأثیرگذار است. محیط های مجالس نیز می توانند مانند بسیاری دیگر از نهادها به شدت مردمحور و گاه خشن باشند و بر حضور و دستاوردهای زنان چشم بپوشند. سهمیه بندی گرچه در ابتدا شاید راه حلی ساده برای تحقق نسبی برابری جنسیتی به نظر می رس ید، تحقیقات حاکی از وجوه متنوع و بسیار مختلف آن در طول تاریخ نه چندان بلندش بوده است . همچنین می دانیم که پرسش های متعدد دیگری هم هست که باید موردشان تحقیق کرد تا دید بهتری نسبت به چندوچون تحقق سهمیه بندی جنسیتی به دست دهند.
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2