دانشکده 86 در قوانین مدنی و جزایی به نفع زنان صورت گرفت و همچنین سهمیه ی انتخاباتی از کرسی های مجلس به زنان اختصاص یافت. اما تحولات دهه ی ۱۹۹۰ حاصل دو تحول زمینه ای بود: نخست، تحولاتی که از دههی ۱۹۸۰ در چهارچوب حکومت رخ داد و امکان مشارکت سیاسی بیشتر از جمله برای زنان را فراهم کرد و دوم، تغییر راهبرد فعالان زن که در ارتباط با همین تحول صورتگرفتو در دهه ی نخست قرن بیست ویکم بارز شد. تا پیش از آن، سیاست گذاری عمومی از بالا به پایینصورت می گرفتو هدفعمده اش مهار جنبش های توده ای بود؛ نهادهای سیا سی به روی زنان بسته بودند؛ تماس با سیاست مداران از راه های شخصی صورت می گرفت و مجاری حزبی و نهادی وجود نداشت. بحث برسرسیاست های جنسیتی هم محدود به حلقه های زنان بود. آغاز تحول تأثیری که جنبش های زنان در دهه های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ بردستگاه حکومتو فضای سیاسی گ ذاشت، هم از لحاظ شیوه ی تأثیرگذاری هم از لحاظ شدت، بی سابقه بود. در دهه ی ۱۹۸۰ که برای برزیل دهه ی گذار به دموکراسی بود، این تأثیرگذاری تحولی کیفی یافت. جنبش زنان در این دوران نه فقط به لحاظ ایدئولوژیک و قلمروها گسترش یافت بلکه دیگرهمانند قبلصرفاً زنان م تخصص طبقه ی متوسط در آن نقش بازی نمی کردند: جنبشزنان از آن پسشاهد حضور چشمگیر زنان طبقه ی کارگر نیز بود. برخی احزاب، حمایت از حقوق زنان را در برنامه های خود گنجاندند و شمار نمایندگان زن کنگره هم افزایش قابل ملاحظه ای یافت. در دهه ی « ۱۹۸۰ حزبجنبشدموکراتیک برزیل » تأسیس شد که از دل جنبشی با همین نام بیرون آمد؛ جنبشی که هدف اصلی اشمبارزه با حکومت نظامیان در برزیل بود. این حزب، زنان فعال در جنبش را در قالب
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2