فمینیسم و دولت

دانشکده 88 همین دلیل هم توانست تأثیرگذار باشد. اما این شورا، برعکس گروه های زنان مستقل از دولت، در انتهای ریاست سارنی، حمایت دولتی را از دست دا د، بودجه اش قطع و درنهایت منحل شد. نومیدی حاصل از صرفاً مشورتی بودن شورای زنان و نهایتاً سرنوشت آن، باعث شد که فعالان در اواخر دهه ی ۱۹۸۰ مصمم شوند که به بدنه ی اجرایی دولت راه یابند. در این مسیر، فعالان زنِ برخی احزاب به توجیه نظری و فعالیت برای ورود به ب دنه ی دولت و شهرداری ها در ایالت های مختلف پرداختند. درعین حال، فعالان زن به اتکای فضای دموکراتیک پدیدآمده، گروه های صنفی و هویتی متعددی (متصل به احزاب و مستقل از آنها) ایجاد کردند. بااین حال، باید در شمار توفیق های «شورا» به این اشاره کنیم که وقتی در جریا ن مباحث تغییر قانون اساسی در سال ۱۹۸۸ شورای حقوق زنان محل گردهمایی فعالان مختلف شد، تجربه ای بسیار ارزشمند شکل گرفت: از طرح بحث های متنوع آرمانی درخصوص حقوق زنان گرفته و تلاش برای تدوینشان، تا تجربه ی مذاکره با نمایندگان و سیاست مداران و آشنایی نزدیک با رو ال های کار نهادهای مختلف. در این شرایط، احزاب واسطه های اصلی میان زنان و حکومت بودند و وضعیت و موضع گیری هایشان در این وساطت نقش مهمی داشت. تا زمانی که «حزب جنبشدموکراتیک» یکپارچه باقی مانده بود و در آن اجماع برسر دفاع از حقوق زنان برقرار بود، این حزب م هم ترین اهرم سیاسی برای پیشبرد خواست های حقوقی زنان در چهارچوب حکومت به شمار می رفت. اما با شروع تفرق درونی در این حزب و از اولویت افتادن حمایت از حقوق زنان برای بخش مهمی از اعضای آن، این حزب دیگر در خط اول حمایت از خواست های فمینیستی در درون ساختار حکومت قرار نداشت. در عوض، « حزب کارگر برزیل » که از سال

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2