فمینیسم و دولت

دانشکده 92 می گرفته، خصوصی کرده است. با همه ی اینها، طی دهه های متوا لی دولت برزیل دولتی بسته بوده که افراد و گروه های کثیری به آن راه نداشته اند. دولت برزیل با همه ی این خصوصیت ها، مانند اکثر دیگر دولت ها، نقشی مهم در تنظیم روابط جنسیتی و موضوعات خانواده داشته و عاملی تعیین کننده در ساختن روابط قدرت و روابط جنسیتی بوده است . طی فرایند گذار به دموکراسی، دولت به روی گروه های مختلف گشوده تر شده و همین امر به فمینیست ها مجال داده که از رهگذر احزاب و نمایندگی کنگره و اشتغال در دیگر دستگاه ها، وارد ساختار حکومتی شوند. فمینیست ها در دهه ی نخست دموکراسی سازی ابتدا شورای ملی حقوق زن ان را شکل دادند که نهادی متمرکز و کاملاً دولتی بود. اما تجربه ی شکست این نهاد درس های قابل توجهی به آنان آموخت که در شکل دهی به مرکز تحقیقات و مشاوره ی فمینیستی به کارشگرفتند. از مهم ترین نکات این بود که در نظام فدرال برزیل صرفاً به دولت مرکزی اتکا نکنند : دولت ها و مجامع قانون گذاری و همچنین گروه های فعال ایالتی و محلی اهرم هایی قابل توجه برای پیشبرد خواست های زنان و درعین حال منابع بی بدیلِ کسب اطلاعات درخصوص وضعیت زنان بودند. به این ترتیب، مرکز در طول فعالیت خود، بنا بر آنچه گفتیم، تجربه ای را شکل داد که می توان آن را، هم تجربه ی بودن درون دولت و هم بیرون از آن نامید؛ تجربه ای که با التفات به وضعیت محلی و سابقه ی فعالیت های پیش از این نهاد، شکل گرفته بود.

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2