233 ايران وجمهوری اسلامی با اسلام مساوی نیستند ایــن شــریعت، شــریعت هــزار ســال پیــش نیســت. هــزار ســال پیــش شــریعت گفــت دســت دزد را قطــعکنیــد چــون ابــزار دیگــری وجــود نداشــته اســت. می گفــت، اصــً جایگزینــی نبــودهکــه ی نظــام بانکــداری ســخن می وقتــی دربــاره بگویــد نظــام بانکــداری ربــوی یــا غیرربــوی باشــد. کنید، متفاوت با شریعتی استکه در تاریــــخ شریعتیکه شما معرفی می اندکـه مبتنـی اسـ م بیـن مسـلمانان شـکلگرفتـه و اسـم آن را فقـهگذاشـته هـای خـود فقهاسـت. هـا و بحث بـرقـرآن وسـنت وروایت یشریعتزمین الصفا مراجعهکنیم، فهم آنها درباره رشد یا اخوان اگربه ابن ی فاطمــی نــگاه کنیــم، کنــد یــا اگــر بــه اســماعیلیه در دوره تــا آســمان فــرق می گوینــد مبنــای شــریعت عقــل اســت. شــریعتیکــه بــا عقــل در صراحــت می به تضاد باشد، شریعت نیست و آشکارا تفاوت و تمایزفقه وشریعت را نشان ی معاصـر بـرای مرحـوم آقـای قابـل، شـریعت عقلانـی چیـز دهـد. دردوره می داری نبـود. بایـد بیـن فقـه وشـریعتکامـً تمایـزو تفـاوت قائـل شـد. ودم شـاخ فقهکاملا دنیویوانسانی است، شریعتیکامرالهی است. وقتیشریعت شـود. شـود، پـای انسـان هـم بـه آن بـاز می بـه قانـون تبدیـل می مسـلمانی اسـت از تلقـی شـریعت. ولـی جـدا ازمبانـی ایـن یـک بحـث درون کنیــد، بــه هــرحــال احــکام دینــی، ایکــه شــما مطــرح می شناســانه معرفت اسمشرا هرچه بگذاریم (شریعت، فقه، احکام اجتماعی)، دربین اغلب گویید. بر اسـاسواقعیت ها متفاوت با چیزی اسـتکه شـما می مسـلمان اش، واقعاً موجود، شما این نقشرا قائلیدکه یکمسلمان درنظام آرمانی احـکام دیـن را درجامعـه وحکومـتجـاریکنـد؟
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2