87 پایان یکآغاز، آغازیک پایان کنـد، یـکنـوع بنیادگرایـی درجهـان مسـیحیت اسـت. خاورمیانـهصحبـتمی ی دگـم وغیرتاریخـی اندیشـی ومواجهـه حتـی ایـن بنیادگرایـی، درمعنـای جزم هاییچون مارکسیسم، ناسیونالیسم وغیره نیز با موضوعات، درایدئولوژی هایی سـکولار اما شـود. مثلا خمرهای سـرخ درکامبوج مارکسیسـت دیده می ای از امــکان تفســیرهای جزمــی، بنیادگــرا بودنــد. بنابرایــن، هــرمتــن و اندیشــه گونه تفسیرهای گرا وبنیادگرایانه برخوردار استواین متعصبانه، خشونت بنیادگرایانــه مختــص ادیــان و اســ م نیســت، بلکــه حاصــل وضعیــت تراژیــک بشــری اســت. تعالیــم هریــک از انبیــا، فیلســوفان و اندیشــمندان بزرگــی کــه ای را بــرای فرهنــگ و هــای تــازه انــد، افق در مقــام معلمــان تاریـ ـ ـ ـ ــخ بشــری بوده کند. اما وقتی ای را برای بشر ایجادکرده ومی های زیست تازه تفکر، وشیوه افتــد، روح و ناشــده می هــای نافرهیختــه و تربیت دســت توده ایــن تعالیــم به هــا و اتفــاق توده به دهــد. اکثریــت قریب حیــات حقیقــی خــود را از دســت می ای چــون هــای میانــی تعبیــر نیچــه، «بــس، بســیاران»کــه در میــان آنهــا لایه به هــای بــزرگ و شــود، روح متکلمیــن، مفســرین، فقهــا وروحانیــان نیــزدیــده می ای نداشـته، عمـق تعالیـم یـک پیامبـر یـا یـک معلـم بـزرگ بشـری ناشـده تربیت ناپذیررا تعین ببخشند و کوشندحقیقت تعین توانند درککنند ومی را نمی اصـول و قواعـدی هـای بـزرگ را درچهارچـوب روح وحقیقـت ادیـان و آموزه تعبیــرمولانــا، تواننــد، به . از آنجــاکــه ایــنگــروه نمی ثابــت ومنجمــد دربیاورنــد ناپذیـرخانـهکننـد، قـرارتقـرربجوینـد ودرحقیقـت نامتعیـن وتعین در امـربی صــورت اصــول و کُشــند و به هــای یــک معلــم بــزرگ را می روح تعالیــم و آموزه آورنـد وحقیقتـی زنـده، جـاری وسـیال را درسیسـتمی قواعـدی منجمـد درمی سـازند. روح مدفـون می مـرده، منجمـد و بـی ی پــس بنیادگرایــی حاصــل یــک وجــه تراژیــک بشــری اســت. یعنــی در همــه ها وحتــی درخــود لیبرالیســم امــکان ی ادیــان و اندیشــه هــا و درهمــه فرهنگ
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2