93 پایان یکآغاز، آغازیک پایان تفــاوت باشــیم. توانیــم نســبت بــه فهــم و موقعیــت تاریخــی خودمــان بی نمی هم تفکراجتماعی، چیزی ازجنسریاضیات نیستکه پاسخ یک تفکر، آن چنــانکــه فرضــاً حاصــل هــای ممکــن یکــی باشــد؛ آن ی جهان مســئله درهمــه ی هـای ممکـن چهـار اسـت. در اینجـا مـا دربـاره ی جهان دوضربـدردودرهمـه منــد هســتند صحبــت منــد و تاریـ ـ ـ ـخ پدیدارهــای انســانیکــه امــوری موقعیت های دیگرجوامع ی آثاریکه متعلق به تاریــــخ توانیم با ترجمه کنیم ونمی می هاییکـه بـرایجوامـع دیگـرپیچیـده شـده اسـت، بـرای اسـتو ازروی نسـخه حـل پیـدا بکنیـم. یخودمـان راه جامعـه هاییکه عنوان سـوبژه پذیر نیسـت، ما به اگر تفکر بدون سـنت تاریخی امکان کنیــم، جهان ایرانــی زیســت می در جهــان اســ م، در خاورمیانــه و در زیســت تفــاوت توانیــم بــا تاریـ ـ ـ ـ ــخ خودمــانکــه بــا اســ م پیونــد خــورده اســت، بی نمی طــور اســت. کنــش نیــزهمچــون تفکــر، درخــ ودر باشــیم. کنــش نیــزهمین گیــرد. کنــش نیــز همچــون تفکــر در «اینجــا و لازَمــان و لامــکان صــورت نمی پذیرد. بنابراین، ما درعملسیاسی اکنون» ودریکسنتتاریخی تحقق می مندی خودمان توانیم نسـبت به تاریــــخ و اجتماعی خود درجهان اسـ م نمی تفــاوت باشــیم. کنشــگری فقــط ای دارد، بی کــه در آن اســ م نقــش برجســته هــای احساســی و عاطفــی ی سیاســی و بیــان نارضایتی هــای روزمــره ونوق نق نسـبت بـه شـرایط اجتماعـی نیسـت. کنشـگری و اثرگـذاری اجتماعی-تاریخـی فقطاعلام مواضعسیاسی نیست. ما برای اینکه بتوانیم اثرگذاری اجتماعیتاریخی داشته باشیم باید بتوانیم با نیروهای اجتماعی-تاریخی ارتباط برقرار کنیــم و احیانــاً قــدرت بســیج اجتماعــی داشــته باشــیم و بــرای ایــن امــر بایــد بــا وجــدان اجتماعی-تاریخــی جامعــه ارتبــاط برقــرارکنیــم. جامعــه، چیــزی مثــل فکران یــا قــدرت سیاســی هرطــورکــه خواســتند آن را مــوم نیســتکــه روشــن
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2