چرا علیه حجاب شوریدم

114 چرا علیه حجاب شوریدم کردم. یکشنبه شب نیز تا ‌ گذاشت که من بطری کوچکم را از آن پر می ‌ می روز بود که نتوانسته بودم به هیچ وجه بخوابم. ‌ صبح خوابم نبرد. دو شبانه دانم ‌ کرد. قبل از دستگیری سخت مریض بودم. نمی ‌ کمرم نیز کمی درد می ام همراه با ‌ های کرونا مبتلا شده بودم یا آنفولانزا. بیماری ‌ به یکی از سویه ی همان بیماری بود. ‌ مانده ‌ دردم در زندان نیز پس ‌ کمردرد بود. شاید کمر کنم ریحانه ‌ ها یک شال به من داد تا کمرم را ببندم. فکر می ‌ یکی از بچه ها ‌ انصاری بود. همو که یک جفت جوراب نیز به من داد. یکی دیگر از بچه ی ‌ ی آبگرم برایم آورد. مریم حاج حسینی، همسایه ‌ (به نظرم سارینا) کیسه سمت چپم نیز دو سه عدد قرص سلکسیو داشتکه با سخاوتمندی آنها را به من داد. دکتر نیز قبلا هنگام بیماری برایکمردردم همین قرص را تجویز کرده بود. دوشنبه صبح، تازه کمی به خواب رفته بودم که کسی مرا با تکان دادن بیدار کرد. یکی از زنان مأمور بود. گفت: بلند شوید، اعزام دارید. گفتم: به دانم و آن را ‌ کجا؟گفت: دادگاه انقلاب/گفتم: دادگاه انقلاب را قانونی نمی روم. بروید ‌ شود، باید بروید. گفتم: نمی ‌ شناسم. گفت: نمی ‌ به رسمیت نمی خواهم ‌ دانم. نه می ‌ بگویید که من قضات دادگاه انقلاب را قضات جور می وگوها ‌ خواهم صدایشان را بشنوم. در حال اینگفت ‌ ریختشان را ببینم و نه می ها کنار تخت من جمع شدند. آن مأمور رفت. ‌ بودیم که بعضی از همبندی یافت. ‌ قلبم دچار تپش شده بود. هر چه صبر کردم آرام نشد، بلکه شدت می هاگفتمکه تپش قلب دارم. آنان با نگرانی با آیفون به دفتر بند موضوع ‌ به بچه را اطلاع دادند. رئیس بند زنان با عجله آمد تا از حالم جویا شود. تپش قلبم گرفت. ‌ آرام نمی ی پایین بردند. پرستار به بهداری ‌ مرا به اتاق پرستاری واقع در طبقه بود و ضربان ۱۶ زندان زنگ زد تا از دکتر بپرسد که چه باید بکند. فشارم . یک قرص زیر زبانم گذاشت. مجبور بودم آب بخورم تا ۱۲۰ قلبم بیش از

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2