119 در زندان استبداد وگو توانستم فکر کنم. با خودمگفت ماندم. در آن سکوت شبانه بودکه می نمی کنم و صدای خودم را بشنوم. اند و حتی وثیقه را هم کنی؟ حالا آنان که کوتاه آمده - آیا لجبازی می اند. چرا با سپردن کفالت مخالفی؟ آیا این لجبازی نیست؟ حذف کرده - نه، این لجبازی نیست. من به تمام رفتارهای آنان با زنان اعتراض دارم. سؤال من جدی است. چرا باید مرا آنگونه بازداشتکنند و حالا این وقت شب شاکی من پیغام بفرستد که فرداکفالت بگذارم و آزاد شوم؟ حتما آنان خواهم به ی آینده نیز روز ملاقات است و باز من می اند که یکشنبه فکر کرده ملاقات بروم و آنان نخواهند گذاشت. شاید آنان اینجاهای بازی را نخوانده کردند که من در همان بازپرسی با کفالت و وثیقه موافقت بودند و فکر می های مأموران هنگام بازداشت نیز همین را کرده، به زندان نخواهم آمد. حرف خواهم وسایلم را جمع آوریکنم، یکی از آنان داد. وقتیگفتمکه می نشان می شد. گذارد و به خانه برمی آید،کفالت می گفت: لازم نیست، همسرتان می خواستند بازی را اینگونه پیش ببرند. بازی را آنها شروع - آری، آنان می اند، اما من به میل آنان بازی را تمام نخواهم کرد. لااقل در این بخش کرده حق انتخاب دارم. انتخاب آنان، سپردن وثیقه و حتی کفالت است، اما انتخاب من زندان است. لااقل این انتخاب خودم است. - اما تو امروز حالت بد شد. فشار خون و ضربان قلبت بالا رفت. چرا طور شدی؟ آیا آنان توانستند تو را عصبانی و خشمگین کنند؟ این - راستش را بخواهی آری. توانستند مرا خشمگین و عصبانی کنند. ام باعث شد که فشار خون و ضربان قلبم بالا برود. شاید خشم فروخورده گیرند و با آنها بر ی زنانی که مورد توهین قرار می حتما این اتفاق برای همه افتد. شود، می سر حجاب برخورد می - باید بتوانی بر خودت مسلط باشی. خشمت راکنترلکنی و نگذاری
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2