چرا علیه حجاب شوریدم

121 در زندان استبداد خوانند، ‌ کنند، برایم کتاب می ‌ ام می ‌ روی همراهی ‌ آورند، در پیاده ‌ آب می کنند، ‌ ریزند و آنها را روی طناب پهن می ‌ هایم را در لباسشویی می ‌ لباس شب بخواهم به ‌ کنند، اگر نیمه ‌ کنند، برای تماس تلفنی کمکم می ‌ جمع می ها بیدار شود تا مرا ‌ دستشویی بروم، باید منتظر بمانم تا یکی از همسایه همراهیکند و در حالیکه همه در نظافت بند مشارکت دارند من ندارم و… راستی، یادم باشد فردا به دوستان بگویمکهکار مناسبی نیز به من بدهند. گویی تحمل حبس برایت دشوار خواهد بود. ‌ طور که می ‌ - خب، این - آری، حتما دشوار خواهد بود، اما من برای یک موضوع شخصی هاست. استبداد دینی دیوار زنان ‌ تر از این ‌ ام. مسئله مهم ‌ دستگیر و زندانی نشده تواند با آنان ‌ کند که هر کاری دلش بخواهد، می ‌ را کوتاه پنداشته و گمان می بکند. من باید بایستم تا آخر خط. حالا که کار به اینجا کشیده، هم من باید چیزهای بیشتری را بفهمم و هم آنان. دوست دارم بفهممکه آنان چگونه ادامه اندیشند ‌ خواهند داد. دوست دارم بدانم در این زندان، زندانبانان چگونه می ایم. ‌ اند نیز باید بفهمند که ما زنان تا آخر ایستاده ‌ و آنانکه مرا بازداشتکرده طورکه پیداست، تو را به بهداری و بیمارستان نخواهند برد و اگر ‌ - این حالت بد شود چه خواهیکرد؟ - هیچ! این جسم من استکه باید فکری به حال خودش بکند و با من خواهم به آن آزار برسانم، اما اگر ستمگران موجبات ‌ همراهی کند. من نمی توانم به این دلیل کوتاه بیایم و تسلیم ‌ آزار جسمم را فراهم کردند، من نمی استبداد شوم. مجبورم از جسمم عذرخواهی کنم و در صورت لزوم از آن بگذرم. تر و ‌ توانستم مصمم ‌ رسیدم و حالا با تحلیل بیشتر می ‌ به نتایج خوبی می البداهه وقتی پیشنهاد دادستان را رد ‌ استوارتر راهم را ادامه دهم. به نظرم فی کردم، تصمیم درستی گرفته بودم. با قبول پیشنهاد او در واقع بازی به میل

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2