122 چرا علیه حجاب شوریدم رفت. من دو کار را قطعا نخواهمکرد: اول سر کردن روسری به آنان پیش می هر بهایی، دوم رفتن به دادگاه انقلاب. به راستی باگذاشتن وثیقه نیز به هیچ وجه موافق نیستم. با سپردنکفالت نیز در حال حاضر مخالفم. ۱۴۰۳ شب عید سال ای در جنب و جوش بود. از صبح عده ۱۴۰۲ سه شنبه روز آخر سال دیدند. قرار بود شام سبزی پلو و ماهی بودند و برای شام شب عید تدارک می های نوروز ایرانی است. آن شب قرار بود تمام بخوریم که شام سنتی شب سفره باشند. ماهی و برنج همراه با دیگر خریدهای سال نو، افراد بند هم های نوروزی را تهیه کرده بود. سرآشپز تهیه شده بود. فروشگاه بند سفارش ها مرخصی مهوش شهریاری بود. او چند دستیار داشت. چند نفر از همبندی شد. به محمد زنگ زدم بودند و باید برای حدود شصت نفر شام تهیه می و از حال و احوال بند برای او گفتم. به او اطلاع دادم که شب قبل دادستان توسط رئیس حفاظت زندان پیام فرستاده بودکه امروز کسی بیاید و کفالت بسپارد، اما من نپذیرفتم. محمد دوست داشتکه بیاید و کفالت بسپارد. او نگران حالم بود و به ات در اولویت است.گفتم: نه، چیزهایی هم هستکه بر منگفت: سلامتی ام. شرف و عزت انسانی ما سلامتی اولویت دارند. من به خاطر آنها ایستاده کند. او با دلسوزی گاه با من تندی نمی بر همه چیز اولویت دارد. محمد هیچ کنم، هایی را که بر او تحمیل می کند و رنج ام می و گاهی با حیرت همراهی ها همه از آن روستکه او با من همفکر است، سازد. این بر خود هموار می کوشد مرا متوجه اشتباهم سازد و زیرا اگر کارم را اشتباه بداند، حتما می کند. او برایگذاشتنکفالت ام می اگر بداند کهکارم درست است، پشتیبانی ام باشم و گفت که تو فقط اصرار نکرد، اما تأکید کرد که مراقب سلامتی طور. ها هم همین برای خودت نیستی. به من نیز فکر کن. به بچه
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2