چرا علیه حجاب شوریدم

128 چرا علیه حجاب شوریدم پرداختیم. ‌ وگو می ‌ گفت خواندیم. ‌ معمولا عصرها از ساعت شش تا هفت با فریبا کتاب می خواندیم و ‌ خوردم و بعد از آن با مریم یحیوی کتاب می ‌ پس از آن شام می سپس یکی دو ساعت با مهوش خانمگپ وگفت داشتیم و او نیز مطالبی را که دیر وقت سلانه سلانه به سوی تختم ‌ خواند. یک شب هنگامی ‌ برایم می رفتم، ناگهان نرگس به شوخیگفت: خانم! امروز سرتان خیلی شلوغ بود. ‌ می خیلی خسته شدید. من هم جدی به او گفتم: بله! تقصیر شماست. این چه توانم سرم را بخارانم، نفس ‌ اید؟ نمی ‌ ای استکه برای من تنظیمکرده ‌ برنامه هایم را این قدر فشرده تنظیم نکنید! ‌ بکشم و یا چیزی بخورم. از فردا برنامه روشن شد؟! همه زدیم زیر خنده و این باب یک شوخی شد که تا آخر باز شد. ‌ گاهی باعث تفریحمان می ‌ بود و گاه گاهی در تختم دراز کشیده و یا مشغول فکر کردن و یا نیایش کردن زد: خانم دارند ‌ آمد تا مرا ببیند. نرگس داد می ‌ بودمکهکسی به سوی تختم می دادم. بعد از آن ‌ خندیدم و سوتی می ‌ کنند! و من پشت پرده می ‌ استراحت می کننده ‌ گذاشتم معنایش آن بود که مراجعه ‌ هر وقت لای پرده را کمی باز می بستم، ‌ تواند بیاید و حتی به کلبه سرک بکشد و اگر پرده را کاملا می ‌ می " (مزاحم نشوید) بود. don’t disturb" معنایش های سازمان مجاهدین بود که خیلی زود با ‌ شیوا اسماعیلی از بچه کردیم. او ‌ وگو می ‌ روی با یکدیگر گفت ‌ هم دوست شدیم. گاهی در پیاده گفت و یک جلسه منشور مریم رجوی را برایم ‌ های سازمان را برایم می ‌ دیدگاه گفتم ‌ کردم. مثلا می ‌ خواند. من نیز نقدهای خود به سازمان را مطرح می که سازمان مجاهدین، سازمانی ایدئولوژیک است و بسیاری از مردم ایران ی حکومت دینی، دیگر به یک سازمان ‌ ویژه جوانان، پس از تجربه ‌ و به ایدئولوژیک اعتماد نخواهند کرد. او دیدگاه مرا قبول نداشت و معتقد بود که اگر رفراندوم برگزار شود، معلوم خواهد شد که اکثر مردم ایران طرفدار

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2