چرا علیه حجاب شوریدم

133 در زندان استبداد آید تا شما را ببیند. ‌ خانم میرزایی آمد و گفت که رئیس زندان دارد می من روی صندلی در حیاط نشسته بودم و نرگس هم نزدیک من بود. رئیس زندان، آقای فرزادی، همراه یکی دو مأمور وارد حیاط شدند. میان آنان و دانم نشست یا ‌ مأموران زن سلام و علیکی رد و بدل شد. سپس فرزادی (نمی همچنان ایستاده بود)گفت: موضوع چیه خانم وسمقی؟ اید. کار ‌ گفتم: موضوع این است که دو بار حق ملاقات مرا نقض کرده شما غیرقانونی است و من به آن اعتراض دارم. گفت: روسری سر کنید و به ملاقات بروید. کنم، زندانی هستم. من به قانون ‌ گفتم: من از آنجا که روسری سر نمی حجاب اعتراض دارم و حق دارم که اعتراض خود را به صورت مدنی ابراز کنم. جمهوری اسلامی حق ندارد به خاطر این اعتراض مدنی مرا زندانی کند، اما بدتر از آن عملکرد شماست که مرا در چهاردیواری زندان نیز از کنید. من درست یا نادرست در زندان هستم و ‌ حقوق یک زندانی محروم می از تمام حقوق یک زندانی باید برخوردار باشم. برای رئیس زندانکمی هم از دیدگاه اسلام داد سخن دادمکه او گفت: اید ‌ خانم وسمقی! من سواد این چیزها را ندارم. شما با یک نامه به اینجا آمده ی ما هم در اینجا نگهداری از ‌ و با یک نامه هم از اینجا خواهید رفت. وظیفه توانم قانون جمهوری اسلامی را ندیده بگیرم. ‌ شماست، اما نمی ی زندان نیست. ‌ نامه ‌ گفتم: اما چنین ممنوعیتی در آیین او گفت: هست! خواستم موضوعات دیگر را با موضوع ملاقات که به ‌ از آنجا که نمی های زندان در امر درمانم در ‌ خاطرش تحصنکرده بودم درآمیزم، از کوتاهی چند روز گذشته سخنی نگفتم، لذا در پاسخ به او گفتم: لطفا دستور دهید ی زندان بر لزوم ‌ نامه ‌ ی زندان را بیاورند. او که مطمئن بود در آیین ‌ نامه ‌ آیین

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2