چرا علیه حجاب شوریدم

142 چرا علیه حجاب شوریدم گریست و نگران بود که ‌ یابد. نسیمه دائما به یاد دخترکش می ‌ کودک را می مبادا فرزندی را که در شکم دارد نیز پس از زایمان از او بگیرند. بسیاری از همبندیان نیز همین نگرانی را برای او داشتند. شیوا برای نوزادی که در راه بود، تشک و بالش دوخت و بعضی از زندانیان با همکاری یکدیگر، وسایل مورد نیاز مهمان کوچک زندان را پیش از آمدنش سفارش دادند، ی شیر، پستانک، پمپرز و…. هر دو هفته یک بار ‌ وسایلی مانند لباس، شیشه توانستند در صورت نیاز به او ‌ آمد و افراد می ‌ پزشک زنان به اتاق پرستاری می کرد. چند روز مانده به زایمان، ‌ مراجعه کنند. دکتر، نسیمه را نیز ویزیت می نسیمه در قرنطینه ساکن شد تا به محض شروع درد زایمان، مأموران بتوانند هاگفتند که نسیمه ‌ ترتیب اعزام او را به بیمارستان بدهند. یک روز صبح بچه های شب گذشته به بیمارستان اعزام شده است. روز بعد او به زندان ‌ نیمه بازگشت، اما نوزادش به دلیل بیماری یرقان برای مراقبت در بیمارستان مانده بود. او و زندانیان بسیار نگران بودند که مبادا نوزاد را از بیمارستان به بهزیستی ببرند، اما خوشبختانه دو روز بعد نسیمه را به بیمارستان طالقانی بردند تا نوزادش را تحویل بگیرد. او با دخترکی در آغوش به بند بازگشت. کرد. ‌ شیوا از مادر و نوزاد مراقبت و پرستاری می ی ‌ گفت که نوزادش را در دهه ‌ های مجاهدین، آذر، نیز می ‌ یکی از بچه شصت از او جدا کرده، به بهزیستی سپرده بودند. نوزاد آن روز اکنون در آلبانی بود و مادرش در اوین. زدم و با هر کسکه در ‌ گشتم و با اهالی آنجا حرف می ‌ هر چه در بند می یافتم. ‌ گفتم، هیچ کس را مستحق تحمل حبس نمی ‌ ها سخن می ‌ روی ‌ پیاده عدالتی بود. ‌ بند زنان اوین برایم تجسم بی روزی نرگس روی تختکنارم نشست وگفت: اینجا از چیزی ناراحتی؟ کرد که بدحالی من ممکن است به مشکلی در آنجا مربوط باشد. ‌ او فکر می ترسم. به او گفتم: نه، چیزی در اینجا ‌ کردکه من از چیزی می ‌ شاید فکر می

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2