13 تا برداشتن روسری؛ راهیکه پیمودم گفت مرا بردار و بنویس، قانعم کرد و نهایتا صدای رسای قلم که می کتاب حاضر را با همکاری محمد نگاشتم. من دیکته کردم و او نوشت. های من دانم که تجربه ام، اما می دانم چقدر حق مطلب را ادا کرده نمی نیست. زنان زیادی های زنان در جمهوری اسلامی از ناگوارترین تجربه ی حقّی و یا کنش خود از نوجوان گرفته تا سالمند، به دلیل عقیده، مطالبه اند. سر و کار من همواره با های سخت و ناگواری را پشت سر گذاشته تجربه گاه وگو بوده است، با این حال هیچ خواندن، نوشتن، استدلال، بحث وگفت توان فهمید آنان که همواره با کنشگری سر و ام؛ پس می از تهدید دور نبوده ویژه اگر امکان اند، به اند، چقدر مورد تهدید و ستم قرار گرفته کار داشته اند. رساندن صدای خود به جامعه را نداشته های سوسیالیستی ی عزیز کهگرایش ام صدای ریحانه مطمئنمکه نتوانسته ام در حد توان خویش دارد و مدافع حقوقکارگران است، باشم، اماکوشیده شرایط زنان را تحت حاکمیت جمهوری اسلامی توضیح دهم. های فراوانی گمان در این رابطه باید از منظرهای گوناگون کتاب بی نوشت. اینکتاب نیز از منظر نویسنده نگاشته شده است. امیدوارمکه قدر و بها را حفظ کرده باشم. های گران منزلت یادها و خاطره نگاهی به گذشته نیم - دختر! آنجا جبهه است، جنگ است، اگر کشته شوی من چه کنم؟ چه جوابی بدهم؟ گویم، باید نویسم، شعر می ی جبهه و جنگ مطلب می - آقا! من درباره جبهه و جنگ را از نزدیک ببینم. کنی. پس تصمیم گرفتم شقی، آخر کار خودت را می دانم تو کله - می خودم همراهت بیایم.
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2