چرا علیه حجاب شوریدم

14 چرا علیه حجاب شوریدم شق چه بود. کاش آن زمان پرسیده بودم. اما ‌ دانم منظور پدرم از کله ‌ نمی دانم که پدر و مادر بهتر از هر کس دیگری فرزند خود را ‌ این را خوب می شناسند. وقتی نوجوان بودم، آن قدر عاشق کتاب خواندن بودم که اکثر ‌ می خوردم، تا آنجا ‌ خوابیدم و کم غذا می ‌ اوقات سرم روی کتاب بود. کم می زدند، اما من سر از کتاب ‌ که هنگام غذا خوردن بارها و بارها مرا صدا می گذاشتند و من با عجلهکمی ‌ داشتم.گاهی غذایم را در سینیکنارم می ‌ برنمی خواندم. روزی مادرم مرا ‌ خوردم و باز کتاب می ‌ از غذا راکه سرد شده بود می خورد. یادم نیستکه دکتر از من ‌ نزد دکتر برد وگفت: دخترم خوب غذا نمی چه پرسید و من به او چه جوابی دادمکه در نهایتگفت: دختر شما مشکلی شق است! ‌ ندارد، فقط کمی غد و کله گیرد. من دختر ‌ ام می ‌ آورم، خنده ‌ ها را به یاد می ‌ امروز که این حرف دانستند، هرچند همیشه شوری ‌ پر شر و شوری نبودم. معمولا مرا آرام می سال دارم، ۶۲ کرد و هنوز هم که بیش از ‌ ناپذیر در درونم غوغا می ‌ وصف کشد. ‌ همان شور، درونم را به آتش می هایم آن قدر دوستم ‌ در مدرسه نیز همواره شاگرد ممتاز بودم و معلم ی ما ‌ کردند و برخی از آنها به خانه ‌ ی خود دعوت می ‌ داشتند که مرا به خانه شق چه معنایی داشت؟ شاید منظور آنان این بود که من ‌ آمدند، پس کله ‌ می شوم. ‌ مطیع نیستم، سرسختم و به آسانی مجاب نمی کند، ‌ ام یاری می ‌ ی کودکی و نوجوانی خود را تا جایی که حافظه ‌ دوره هایی بهتر بشناسم.کودک دبستانیکه ‌ کنم تا خودم را با یافتن نشانه ‌ مرور می تر از خود و دختران همسایه شروع به بازی ‌ بودم، وقتی با دو خواهر کوچک رسید، من ‌ ها به پایان می ‌ ها و عروسک ‌ بازی ‌ کردیم، تا کار چیدن اسباب ‌ می رفتم. ‌ شدم و به سراغکتاب می ‌ کردم و از بازی خارج می ‌ عروسکم را پرت می ها ‌ ی فصل ‌ در بالکن یک میز و صندلی و چراغ مطالعه داشتمکه در همه خواندم. شاید ترک بازی به این ‌ نشستم و کتاب می ‌ بجز زمستان در آنجا می

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2