164 چرا علیه حجاب شوریدم دانم که او توری آورد یا نه، زیرا تا وقتی که من آنجا بودم، توری نصب نمی ها سوغاتی نیز آورده بود. یک لباس توری نشد. او برای تعدادی از همبندی و زیبا نیز به من داد و به شوخی گفت: بعدا پیش محمد آقا بپوش! او وقتی شرت و یک ژاکتگرم نیز ها شنید که من لباسکافی ندارم، یک تی از بچه به سوغاتی خود افزود. سپیدهکاشانی از مرخصی بازگشت. فقط دو هفته از حبس او باقی مانده ماند. یکی دو روز بود، اما شوهرش هنوز دو سال دیگر باید در زندان می ی حبسش به ی باقی مانده از آمدن سپیده گذشته بود که اعلام شد دو هفته خورد که چگونه مناسبت عید فطر مورد عفو قرار گرفته است. او غصه می دو سال دوری از همسرش را تحملکند. دیری نپایید که اعلام شد همسرش نیز مورد عفو قرار گرفته، آزاد خواهد شد. سپیده از فعالان محیط زیست بودکه حدود شش سال حبس را تحملکرده بود. روزیکه اسامی زندانیان خواندند، ما همه به حیاط رفتیم و به بلندگوی بند مرد را برای آزادی می رسید. با خواندن نام همسر سپیده مردانگوش سپردیم. صدا از آنجا به ما می کاشانی، همه هلهله و شادی کردند. آن روز در حیاط نام یک یک زندانیانی مدت داشتند صدا زدیم و برایشان آرزوی آزادی های طولانی را که حبس آبادی، هایی مثل مهوش شهریاری، نرگس محمدی، فریبا کمال کردیم، نام پور، شیوا اسماعیلی و… راحله راحمی پنگ. های ورزشی را تشکیل داد، تیم والیبال و پینگ فائزه به زودی تیم ی دوم یک تخت، کنار فریبا سکونت داشت. دو بار در طبقه ۲ او در سالن گفتم: چای را دمکنکه امشب نشینی رفتم. به او می نزدش به مهمانی و شب پخت، برای شام من خواهم به مهمانی بیایم.گاهی وقتی ناهار خوبی می می پلو با مرغ برای داشت. یک بار فسنجان پسته و بار دیگر زیره هم نگه می شامم نگه داشته بود. وقتی سپیدهکاشانی آزاد شد، مهوش خانم به تخت او در سالن ما منتقل
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2