چرا علیه حجاب شوریدم

171 در زندان استبداد ی زندان ‌ غذا و جیره بعد از تعطیلات نوروز، فروشگاهکوچک بند آغاز بهکار کرد. حالا من نیز آوری ‌ توانستم هرگاه فروشگاه سفارشات میوه و سبزی وگوشت را جمع ‌ می ای یک بار ‌ کرد، مواد مورد نیاز خود را سفارش بدهم. فروشگاه هفته ‌ می کرد تا آنان سفارشات خود را به ‌ اقلام میوه و سبزی را به زندانیان اعلام می خانم رمضانی، مسئول فروشگاه، بدهند. سفارشگوشت، هر هفته پذیرفته توانستند گوشت سفارش دهند. ‌ شد. تقریبا ماهی یک بار زندانیان می ‌ نمی ای، معمولا در فروشگاه موجود بود. ‌ اماگوشت چرخکرده به صورت بسته پیش از عید، من امکان سفارش میوه و سبزی وگوشت را نیافتم. در این کرد. از هنگام ‌ مدتگاهی مهمان بودم وگاهی مهوش خانم شامم را تهیه می ی ‌ ورود به زندان تا شبیکه آزاد شدم، مهوش خانم داوطلبانه مسئولیت تهیه شام مرا بر عهده گرفته بود. اگر مهمان بودم، خاطرش از این بابت راحت داشت. با ‌ پخت، از همان غذا برای شامم نگه می ‌ بود و گرنه، وقتی ناهار می رفتیم. محمد ‌ ی فروشگاه می ‌ مریم یحیوی برای خرید مایحتاج پشت پنجره ریخت. مریم، میوه و سبزی و نان را در یخچال در جایی ‌ به حسابم پول می گذاشت، ولیگوشت و برنج و امثال آن را به ‌ که به من اختصاص داشت می رفتیم، مریم ‌ روی به حیاط می ‌ دادم. عصرها که برای پیاده ‌ مهوش تحویل می آورد. ‌ معمولا برایم میوه می خواهید یا سینه؟گفتم: منظورت ‌ یک روز مریم آمد و گفت: شما ران می ی مرغ هر زندانی ‌ ی مرغ است. جیره ‌ چیست؟ گفت: منظورم ران یا سینه در ماه، یک ران یا یک سینه بود. گفتم: برایم یک ران بگیر. یادم است که ی (احتمالاًً) ماهانه ‌ به هر زندانی یک مرغ کامل به عنوان جیره ۹۶ سال دادند. این جیره اکنون به یک ران یا سینه تقلیل یافته بود. اکثر زندانیان ‌ می پختند. دوست داشتم ‌ به دلیل کیفیت پایین غذای زندان، خودشان غذا می غذای زندان را بخورم، زیرا به نظرم درست نبود که به زندان بروی و اصلا

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2