چرا علیه حجاب شوریدم

172 چرا علیه حجاب شوریدم غذای زندان را نخوری. در ماه رمضان بارها افطاری زندان، آش رشته بود ی ‌ کردند. من نیز یک بار یک کاسه ‌ ها از آن استقبال می ‌ که بسیاری از بچه کوچک از آن را خوردم. کردند که غذای زندان را نخوریم، چرا که در ‌ ها توصیه می ‌ بعضی بچه ای یک بار غذای زندان سوسیس بود. ‌ ریزند. هفته ‌ آن موادی مانند کافور می دهد. به ‌ کنند و بوی بد می ‌ گفتند که آن را با روغن مانده سرخ می ‌ ها می ‌ بچه مریمگفتمکه هر وقت غذای زندان سوسیس بود،کمی از آن را برایم بیاورد. یک شبکمی سوسیس برایم آورد. به نظرم بد نبود هر چند خوب هم نبود. در ایام ماه رمضان، یک بار از بند مردان برایمان شله زرد و شب عید فطر برای هر زندانی یک کیک یزدی فرستادند که خودشان پخته بودند. پز بود که ‌ مرغ آب ‌ زمینی و یک تخم ‌ ها، شام زندان یک سیب ‌ جمعه شب داشتم و ‌ ی فردا نگه می ‌ مرغم را برای صبحانه ‌ گرفتند. من تخم ‌ همه آن را می زمینی ‌ ی سیب ‌ ها پوره ‌ دادم. بعضی از بچه ‌ زمینی را به یکی از دوستان می ‌ سیب خوردم و شام ‌ کردند. از آنجا که هر شب ساعت هفت شام می ‌ درست می زمینی را به عنوان شام ‌ مرغ و سیب ‌ شد، تخم ‌ زندان معمولا دیرتر داده می داد و ‌ خواستم بخورم، مهوش خانم اجازه نمی ‌ خوردم، و اگر هم می ‌ نمی خوری باید شامی را که من برایت ‌ گفت: تو که فقط یک وعده غذا می ‌ می ام بخوری. ‌ تهیه کرده ها به دفتر ‌ سبزی بود. بعضی از بچه ‌ یک روز در هفته ناهار زندان قورمه دادند که برایشان قورمه سبزی بیاورند. اعتراض بسیاری از ‌ بند سفارش می دادند، زندان یک دیگ ‌ ها این بودکه وقتی ده پرس غذا سفارش می ‌ همبندی فرستاد که بیشتر آن نخورده ‌ بزرگ پلو و یک دیگ بزرگ قورمه سبزی می شد.گوشت قرمز در غذای زندان نبود. در قورمه سبزی، ‌ ماند و اسراف می ‌ می گفتند،گاهی یک استخوان و یا ذراتگوشت مرغ یافت ‌ ها می ‌ چنانکه بچه داد، مانند: پیاز ‌ شد. برخی اقلام را نیز زندان به عنوان جیره به زندانیان می ‌ می

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2