173 در زندان استبداد مرغ فرنگی، روغن، پنیر، نان لواش و تخم زمینی، حبوبات، ربگوجه و سیب خام. زمینی ی بادام یک روز نرگس از فروشگاه زندان برایم یک شیشه کره ی خرید. کارت بانکم نزد مریم بود. از او خواهش کردم که برود پول کره زمینی را حساب کند و عسل نیز برایم بخرد. با وجود فروشگاه، بادام توانستند خرید توان گفت که در مجموع وضع تغذیه برای کسانی که می می توانستند خرید کنند. رضوانه کنند نامناسب نبود، اما همه زندانیان نمی باردار بود. او صرع داشت و همسرش نیز زندانی بود. او از فروشگاه خرید توانست ی غذایی زندان که فاقد گوشت و میوه بود، نمی کرد و برنامه نمی برای او مناسب باشد. نرگس به این موضوع اعتراض کرد. پس از اعتراض وی رئیس زندان دستور داد که وضعیت غذایی رضوانه بهبود یابد. بعدا از نرگس شنیدم که زندان یک وعده غذای حاوی گوشت قرمز در برنامه هفتگی غذای زندانیان گنجانده است. ملاقات با وکیل یک روز از دفتر بند اطلاع دادند که وکیلم برای ملاقات با من به زندان آمده است. این در حالی بودکه بازپرس، وکیلم را تأیید نکرده بود و من نیز برای ملاقات با او درخواستی نکرده بودم. وکیلم توضیح داد که او برای ملاقات درخواست داده و زندان ابتدا به دلیل آنکه من حاضر نبودم روسری سر کنم، درخواست او را رد کرده، اما وی با تلاش زیاد و مذاکره با مسئول ی این ملاقات را که تنها ملاقات من و وکیلم در زندان توانسته بود اجازه زندان بود، دریافت کند. حاضر شدم و به دفتر رفتم. همراه با یک مأمور زن از بند خارج شدیم و به ی حجاب حرفی به من دفتری در نزدیکی آنجا رفتیم. دیگر، زندانبانان درباره زدند، اما همچنان از ملاقات با خانواده و اعزام نزد دکتر منتخب خودم نمی
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2