174 چرا علیه حجاب شوریدم کردند. وارد دفتر که شدم، آقای سید محمود علیزاده طباطبایی ممانعت می برخاست و با یکدیگر سلام و احوالپرسی کردیم. در آنجا آقای باقری، از مقامات زندان، خانم میرزایی، و مأمور همراهم نیز حضور داشتند. وکیلم گفت: قاضی گفته که یک روسری سر خانم وسمقی بیندازید و به اینجا آیید؟ بیاوریدش، شما به دادگاه می ام نه دادگاه انقلاب را به رسمیت گفتم: نه. همانطور که اعلام کرده دهد. شناسم، و نه آن شخصی را که آنجا نشسته و چنین دستوراتی می می کنم و به اجباری بودن حجاب اعتراض دارم. من خود من روسری سر نمی ی حجاب، مجبورکردن ای درباره پژوهشگرم و معتقدمکه دیدگاه آقای خامنه زنان به رعایت آن و مجازات کردن زنان به دلیل عدم رعایت پوشش مورد نظر جمهوری اسلامی، نه تنها توجیه عقلی و شرعی ندارد، بلکه آزار و ای فقط حق دارد شود و نامشروع است. آقای خامنه اذیت زنان محسوب می ی حجاب اعلامکند و استفاده از قدرت سیاسی برای دیدگاه خود را درباره تحمیل دیدگاه خود بر زنان، زور و استبداد است و من به این زور و استبداد دهم. تن نمی علیزاده پرسید: آیا حاضرید بدون حجاب به دادگاه انقلاب بیایید؟کمی فکر کردم و گفتم: بله، اما به دو شرط: اول آنکه هیچ کس از هنگام ورودم ی حجابم با من نزند. دوم آنکه من به آنجا تا زمان خروجم حرفی درباره برای دفاع به دادگاه نخواهم آمد، زیرا دفاع در چنین دادگاهی غیرقانونی را ی حجاب را در آنجا برای دانم، اما حاضرم دیدگاه خود درباره کاری عبث می مند به شنیدن آن هستند، مطرح کنم. کسانی که علاقه اید به شما توهین شده علیزاده پرسید: آیا در مدتی که در زندان بوده دانستمکه منظور او توهین به معنای متعارف آن یعنی بهکار بردن است؟ می الفاظ ناروا و یا رفتارهای ناشایست است. گفتم: در زندان به من توهین نشده است. آقای باقری با خشنودیگفت: و هرگز هم نخواهد شد. من ادامه
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2