180 چرا علیه حجاب شوریدم است مدتی طولانی منتظرم بماند. اصرار کردم که با رئیس بهداری تلفنی حرف بزنم. خانم میرزایی با دکتر موحد تماس گرفت و گوشی را به من داد. از ی علت تأخیر در اعزام پرسیدم. او گفت که با اعزامم مخالفت او درباره شده است. پرسیدم مگر دستورات لازم صادر نشده بود؟ او گفت: چرا. حتی دستور قضایی را نیز گرفته بودیم، اما مقامات بالا مخالفت کردند. ها! گفتم: مطمئنید؟! گفتم: کدام مقام بالا؟ گفت: رئیس سازمان زندان آخر موضوع چه ربطی به او دارد؟ پاسخ داد: به هر حال او مخالفت کرده است. رفتم و با استفاده از وقت یکی از همبندیان به محمد زنگ زدم. او کشید. ماجرا را به ویگفتم و او ها بودکه در بیمارستان انتظارم را می مدت با ناراحتی به خانه بازگشت. قرار شد فردای آن روز اعزاممکنند که باز هم با دخالت به اصطلاح مقامات بالا انجام نشد. دعوت محمد به زندان فروردین، فردای عید فطر بود. صبح که بیدار شدم، به ۲۳ پنجشنبه شستم احساس تنگی نفس که داشتم صورتم را می دستشویی رفتم و هنگامی ها گفتم شدیدی کردم. به سرعت به طرف تخت رفته، دراز کشیدم. به بچه های گذشته نیز گاهی کشم. در طول روزها و هفته که به سختی نفس می شد نتوانم تند راه بروم. روی باعث می احساس تنگی نفس داشتمکه در پیاده نرگس، مهوش، مریم و بقیه نگران شدند. یکی از آنها دوید و با آیفون موضوع را به دفتر بند اطلاع داد. پس از مدتی نه چندان طولانی، یکی از مأموران زن ی پایین آمده و منتظر من است. بالا آمد و بعد اعلامکردند که دکتر به طبقه ی بالا بیاید، اما نرگس و دیگران اعتراضکردند و گفتند: دکتر باید به طبقه شود. ی زنان نمی گفت که وارد محوطه دکتر از آمدن خودداری کرده، می دانم چه کسی او سخن او به عنوان یک پزشک خیلی عجیب بود. نمی
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2