چرا علیه حجاب شوریدم

183 در زندان استبداد ی خودتان را درست انجام بدهید. در حالی که ‌ کتاب بخوانند. شما وظیفه ویژه بر ‌ ها به ‌ ها و ستم ‌ روی تخت دراز کشیده بودم، همچنان پرشور از ظلم گفتم. ‌ زنان، سخن می دکتر دو دست مرا در دستانش گرفت و به خود فشرد و گفت: شما ناموس ما هستید. گفتم: نه، ما ناموس شماها نیستیم، وگرنه با زنان این کردید. شما باید به مسئولانگزارش دهید که وضع زندانیان ‌ گونه رفتار نمی اید؟ آیا وضع زندانیان بیمار را ‌ چگونه است. آیا شما وضع مرا گزارش داده دهم. و با شتاب از آنجا ‌ روم گزارش می ‌ اید؟ گفت: به خدا می ‌ گزارش داده کرد. او که رفت، افسر ‌ رفت. نرگس بعدا به منگفتکه دکتر داشتگریه می کنم آرام ‌ قاسمی آمد کنار تخت ایستاد و گفت: خانم وسمقی! خواهش می دهم. پاسخ ‌ توانم برایتان بکنم؟ هر کاری بگویید انجام می ‌ باشید. چهکار می خواهم. فقط به همسرم زنگ بزنید به زندان ‌ دادم: هیچ کاری از شما نمی خواهم وصیت کنم. ‌ بیاید. می او گوشی موبایلش را درآورد (او چون نزدیک من ایستاده بود، از حرکاتش حسکردمکهگوشی خود را از جیبش درآورد) وگفت: با آنکه برایم کنم. به او گفتم: انجامکار درست ‌ مسئولیت سنگینی دارد، اما اینکار را می که ترس ندارد. شما باید بهکارهای نادرست مقامات بالا اعتراضکنید، نه ی محمد را از من پرسید.گفتم: ‌ آنکه از انجام کار درست بترسید. او شماره خواهید بگویید به چه دلیلی به زندان ‌ خواهید به او چه بگویید؟ می ‌ حالا می گویم که ‌ بیاید؟ ممکن است نگران شود. او کمی فکر کرد وگفت: به او می خواهیم به عنوان عیدی به او یک ملاقات حضوری ‌ به مناسبت عید فطر می بدهیم. گفتم: خوب است. پس اول گوشی را به من بدهید تا او صدای مرا بشنود و بعد شما با او صحبت کنید. ی محمد را گرفت و پس از سلام، گوشی را به من داد. سعی ‌ او شماره کردم با صدای آرام با محمد حرف بزنم. پس از سلام و احوالپرسی کوتاه،

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2