194 چرا علیه حجاب شوریدم کوشد اند. این همان فشاری است که با اعمال آن حکومت می را اجرا کرده کنم. مرگ یک ما را تسلیم یا خنثی سازد. من به این تهدیدها اعتنایی نمی ی ما خواهد ایستاد. او اگر بخواهد اینجا در زندان سر راه روز سر راه همه توانم مانع او شوم. به من سبز شود، به خودش مربوط است. من که نمی این ترتیب توپ را کاملا توی زمین عزرائیل انداختم و خودم را از این گونه فکرها خلاص کردم. تذکر مهوش خانم فروردین، روزی مهوش خانم به مناسبتی گفت که ۲۳ چند روز پس از ی زانوهایش حرف بزند. به فکر فرو رفتم. شاید او دوست نداردکسی درباره ای ی من به زانوانش در اتاق پرستاری رنجیده بود، اما او خود در نامه از اشاره که به مادر بازجویش نوشته و برایم خوانده بود، به موضوع آسیب رسیدن به زانوهایش هنگام بازجویی اشاره کرده بود. او یک نویسنده، شاعر و مترجم است و شاید مقصودش از تذکر اخیر آن بودکهکسی به این دلیل نباید نسبت به او جلب ترحم و دلسوزی کند. من نیز چنین قصدی نداشتم، بلکه از این آبادی ظلم برآشفته بودم. رفتاریکه با او در بازجویی شده بود، با فریباکمال ی فریبا) نیز شده بود. (طبق گفته و عفیف نعیمی ی پزشکی قانونی ملاقات با نماینده قبلا نوشتمکه هنگام ورود به زندان، رئیس بهداریگفتکه برای صدور گواهی عدم تحمل حبس اقدام خواهد کرد. او از من خواستکه یکگواهی ام تهیهکرده، در اسرع وقت به ی وضعیت بینایی پزشک خود درباره از چشم بهداری زندان بدهم. من نیز تلفنی از محمد و رایحه خواستمکه یکگواهی ام بوده ها در جریان وضعیت بینایی از دکتر هما طباطبایی، که در طول سال است، بگیرند.گواهی مورد نظر خیلی زود به بهداری زندان داده شد. وکیلم،
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2