195 در زندان استبداد ای در خصوص عدم علیزاده طباطبایی نیز بلافاصله پس از بازداشتم لایحه امگذاشت. اما هیچ اقدام ام، در پرونده تحمل حبس با توجه به شرایط بینایی مؤثری در این رابطه از سوی زندان و مسئولان قضایی انجام نشد. بعد از حدود یک ماه روزی از دفتر بند به من اطلاع دادند که به بهداری ی پزشکی قانونی برای ملاقات با من به زندان بروم. آنان گفتند که نماینده ی معمول آن است که زندانی را به پزشکی قانونی بهداری آمده است. رویه ی کردم، نماینده کنند، اما شاید از آنجا که من روسری سرم نمی اعزام می پزشکی قانونی را به زندان دعوت کرده بودند تا در آنجا با من ملاقات کند، که مبادا حضور بدون حجاب من در پزشکی قانونی خدای ناکرده خسارتی ی بیماری ی پزشکی قانونی سؤالاتی درباره به کشور و ملت بزند. نماینده ایکه در دست داشت، چشمم پرسید و با روشن و خاموشکردن چراغ قوه میزان درک نور چشمانم را ارزیابی کرد. ی چشمم باید به پس از چند روز رئیس بند گفت که برای معاینه بیمارستان فارابی اعزام شوم. او گفت: اگر خودتان بتوانید از بیمارستان وقت بگیرید بهتر است، زیرا اگر بهداری زندان بخواهد اقدام کند کار به طول خواهد انجامید. من توانستم با دکتر مرتضی مواسات تماس بگیرم و از او در این خصوص یاری بخواهم. او فوق تخصص شبکیه دارد و قبلا رئیس ی «حمایت از بیماران ی بیمارستان فارابی بود. وی با مؤسسه بخش شبکیه چشمی آر پی» نیز همکاری داشت. این مؤسسه را بیست و اندی سال پیش من و همسرم همراه با دکتر مواسات و چند نفر دیگر تأسیسکردیم. باکمک او از بیمارستان وقت گرفتیم. فروردین به بیمارستان اعزام شوم. رئیس بند گفت: ۲۷ قرار شد روز هایم را روی ونیم-نُه، برای اعزام آماده باش. شب لباس صبح ساعت هشت صندلیکنار تختمگذاشتم تا صبح بدون سر و صدا آماده شده، مزاحم خواب ها نشوم. قرار شد صبح ساعت هشت، شیوا بیدارمکند. او هر روز همبندی
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2