چرا علیه حجاب شوریدم

18 چرا علیه حجاب شوریدم این همه خطر کردم و تا آخر همین طور دوست و همراه بودیم. حتی وقتی دانم که اگر زنده ‌ او پس از مرگ مادرم زن گرفت، من عقدشان کردم. می بود الان نیز همچنان دوست و همراهم بود. مادرم از نظر فکری بر او تأثیر گاه پسران و دختران خود را با تبعیض بزرگ نکرد. ‌ بسیاری داشت. او هیچ گاه دخترانشان را تحقیر نکردند، زیرا خودشان حقیر نبودند. برای ‌ آنان هیچ ترین ‌ دختران و پسران حقوق برابر قائل بودند. به یاد دارم سعیده (کوچک فرزند خانواده، یعنی ششمین دختر و هشتمین فرزند) که به دنیا آمد، وقتی پدرم از نزد مادرم در بیمارستان به خانه برگشت، خواهرم اشرف از او پرسید: دختر است یا پسر؟ پدرم گفت: یک دسته گل است مثل تو. کرد؛ به عبارتی ‌ پدر و مادرم مذهبی سنتی بودند، اما عقلشان کار می دستورات دینی را اگر خلاف عقل و مغایر با روند معمول و آرام زندگی کردند. پدرم دوست داشت دخترانش باحجاب ‌ یافتند، بر آن اصرار نمی ‌ می باشند، اما نه به بهای اذیت و ناراحتکردن دخترانش. مادرم به پدرم تأکید کرد که نباید در این گونه امور دخالت کند، زیرا دختران خودشان حق ‌ می آمد. مادر ‌ انتخاب دارند. دین در زندگی ما یک عامل مزاحم به حساب نمی رفتند. پدرمگاهی نماز ‌ و پدرم معمولا برای نماز مغرب و عشا به مسجد می خواند. با این حال آنان هرگز ما را به نماز خواندن ‌ ظهرش را نیز در مسجد می که به ‌ کردند. تشویق، چرا؛ اما اجبار، هرگز! هنگامی ‌ و روزهگرفتن مجبور نمی مناسبتی مانند تولد یا عروسی مراسم رقص و پایکوبی برپا بود، پدرم خندان ایستاد تا در فرصتی مناسب با دعوت یا بدون دعوت بیاید وسط و ‌ منتظر می ۱۳۲۰ ی ‌ یک دورکردی برقصد. او خدمت سربازی خود را در سال پرحادثه درکردستانگذرانده بود و از همین رو به زبان و رقصکردی علاقه داشت. کرد و سپس ‌ تر می ‌ ها گرم ‌ او به این ترتیب فضا را برای شادی جوانان و بچه های سالم از نظر آن ‌ ها و شادی ‌ گفت: برقصید و خوش باشید. خوشی ‌ می دل به هیچ وجه ناهنجار و ناپسند نبود. فکر ‌ دار، عادی و پاک ‌ دو انسان دین

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2