19 تا برداشتن روسری؛ راهیکه پیمودم گاه کنم همین روش تربیتی بودکه به من آموخت مستقل فکر کنم و هیچ می زیر بار تحمیل و زور نروم و تحقیر را نپذیرم. آنان این احساس را در من توانم انجام دهم. پروردند که هر کار درستی را اگر بخواهم، می هر تصمیمی بگیری کنارت هستم الان هم دوست و همراهی همان قدر دلسوز، مهربان، وفادار و فداکار ی رغم همه در کنار خود دارم. او همسرم محمد است. در سوئد وقتی که به تهدیدها، او به منگفت: هر تصمیمی بگیری بمانی یا برگردیکنارت هستم، هاکنارم ایستاده است و ها در فراز و نشیب واقعا کنارم بود. او در تمام سال شرح بخشی از این ایستادگی در کتاب حاضر خواهد آمد. خواهمکتاب حاضر را بنویسم،گفت: چه اسمی وقتی به او گفتم که می ای؟ برایش انتخاب کرده گفتم: چند اسم در ذهن دارم مثل «وقتی حجاب ابزار استبداد دینی کنم. اسم دیگر شود»، اما این اسم طولانی است و آن را انتخاب نمی می زند. «حجاب اجباری، ابزار استبداد دینی» است،که آن هم چنگی به دلم نمی اسم دیگری که به آن تمایل دارم این است: «چرا علیه حجاب شوریدم؟». کنم همین اسم را انتخاب کنم. فکر می محمد گفت: باید اسمی انتخاب کنی که مناسب وجهه و شخصیت تو باشد. کنیکه این اسم مناسب نیست؟ گفتم: فکر می ی معناداریکرد وگفت: چرا! خنده دانی که پژوهشگری فقط یک وجه من است، اما وجه و من گفتم: می آید. دیگرم همان است که در این کتاب می دانم. او گفت: خوب می
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2