26 چرا علیه حجاب شوریدم خوردند. من از داشتن روسری که خودم داوطلبانه آن را سر کرده بودم، می کردم. احساس ناراحتی نمی انداز ی خود را پس از همان ابتدا تصمیم گرفتم بخشی از حقوق ماهانه ی خدا را زیارت کنم تا بتوانم به حج بروم. بسیار اشتیاق داشتم که خانه داد که خیلی مذهبی هستم، اما کنم. بیست سالم بود. ظاهرم نشان نمی ها تا دیرهنگام کتاب همواره غرق در افکار و مطالعات دینی بودم. شب کردم تا نیم ساعت به اذان صبح مانده خواندم، سپس ساعت کوک می می شدم، نماز خوابیدم. با زنگ ساعت بیدار می بیدار شوم. ساعات کمی می کردم و از خواندم و در خلوت و سکوت شب فکر و راز و نیاز می شب می بردم. این کار لذت فراوانی می های زیادی پرداختم. بخش پس از نماز صبح نیز به حفظکردن قرآن می ها ام. سال از قرآن را حفظ بودم که اکنون بسیاری از آنها را فراموش کرده گرفتمکه بعدا به سه هزار ام چنین بود. اوایل دو هزار تومان حقوق می برنامه به ۱۳۶۱ کردم. سال انداز می از آن را پس تومان افزایش یافت. هر ماه نیمی حج رفتم. خواستم وقتم تلف شود. هاکی باز خواهند شد. نمی معلوم نبود دانشگاه گشتم. به قم ی الهیات و علوم دینی می دنبال جایی برای تحصیل در حوزه رفتم و از نزدیک محل تحصیل زنان را در حوزه دیدم و آداب آن را از زبان زنیکه در آنجا مسئولیتی داشت شنیدم. به خاطر دارمکه او مقررات سخت ای را برشمرد که برایم ناخوشایند بود. و محدودکننده های خود اشارهکردکه اساتید مرد برای خواهران از پشت پرده او درگفته دهند. سخنان او که جزئیاتش را چندان به یاد ندارم، چنان قلبم را درس می آورم. احساسکردمکه آنجا مدرسه و فشردکه آن فشردگی را هنوز به یاد می درنگ بازگشتم و به دنبال جایی آموزشگاه نیست، بلکه یک زندان است. بی دیگر گشتم. آیا ممکن بود جای بهتری یافت؟
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2