32 چرا علیه حجاب شوریدم دانست واحد درسی یعنی الهیات، هرگز دانشگاه را ندیده بود و اصلا نمی گیرند، کردکسانیکه در آن دانشکده مدرک دکتری می چه. او در ابتدا فکر می اللّه های اداری، آیت حال، بعدها خود را در نامه شوند. با این پزشک می ی تدریس در خواند. نزد او رفتم و به این موضوع که زنان اجازه دکتر… می های عالی را های تخصصی و دوره های مختلط و، در نتیجه، کلاس کلاس ندارند، اعتراض کردم. شود. من نگران خودتان هستم. جهنم را او گفت: «این دنیا تمام می گونه امور برای خودتان نخرید» (نقل به مضمون). به خاطر تدریس و این سپس افزود: «همین الانکه دست شما از چادر بیرون است، اشکال دارد.» با شنیدن این حرف، دیگر تحمل باقی سخنانش را از دست دادم و با صدای بلند گفتم: «شما جای پدربزرگ من هستید. هنوز هم دیدن دست یک زن برایتان اشکال دارد؟! جهنم برای امثال شماست. من از حقوق خودم های مورد نظرم را ندهید، از ی تدریس در کلاس کنم و اگر اجازه دفاع می المللی و حقوق بشری شکایت خواهم کرد.» شما به مجامع بین کنم، خانم وسمقی، نگذارید پاچه شد و گفت: «خواهش می او دست های دیگر کنم خانم آبروی من برود. باشد، شما تدریس کنید، اما تقاضا می ای را مطرح کنند.» را تحریک نکنید که چنین خواسته های دیگر گفتم و به آنان پیشنهاد من موضوع را به اساتید زن در گروه کردمکه برای احقاق حقوق زنان در رابطه با تدریس، تلاش و همراهیکنند، اما آنان از این کار سر باز زدند. ام نیست، لذا به نامه هدف من از نگارش کتاب حاضر، نوشتن زندگی های شخصی، صرفا آن پردازم. مقصودم از بیان نمونه شرح جزئیات نمی ی خود را به عنوان شاهد بازگو واسطه الامکان مشاهدات بی است که حتی کنم.
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2