چرا علیه حجاب شوریدم

33 تا برداشتن روسری؛ راهیکه پیمودم مثال دیگر آنکه در زمان ریاست یک روحانی دیگر (مصباحی مقدم)، کردم. در اوایل ترم، پس از یک یا دو ‌ یکارشناسی ارشد تدریس می ‌ در دوره جلسه تدریس، روزی طبق معمول بهکلاس رفتم و دیدمکه آن آخوند (رئیس دانشکده) در جای من نشسته است. ظاهرا برای اشغال جای من زودتر از وقت، بهکلاس رفته بود. نگاهی به هم انداختیم و بعد به دانشجویان نگاهی نگریستند. نفهمیدم ماجرا چیست. پس از کمی ‌ انداختمکه با تعجب مرا می ی کلاس، به دفترم بازگشتم. نزد رئیس گروه فقه (دکتر ‌ توقف در آستانه فیض) رفتم و ماوقع را شرح دادم. او نیز تعجبکرد. موضوع دهان به دهان ی اساتید از ماجرا باخبر شدند. دانشجویان پس از پایانکلاس ‌ گشت و همه به دفترم آمدند و گفتند مصباحی مقدم به آنانگفتهکه وسمقی از تدریس در اینکلاس انصراف داده، لذا من از این پس این درس را تدریس خواهمکرد. به آنان گفتم که این سخن خلاف واقع است و در نهایت با همکاری دانشجویان که مایل بودند آن درس را با من ادامه دهند، کلاس را از آن ی تخلفات ‌ خبر از مقررات دانشگاه پس گرفتم. از او به کمیته ‌ آخوند بی ها در این رابطه درگیری و کشمکش داشتیم. او ‌ اداری شکایت کردم و ماه کرد که بیشتر از یک زن صلاحیت دارد. شنیده بودم که لیسانس ‌ گمان می تواند در مقطع کارشناسی ارشد و ‌ کرد می ‌ دارد، اما چون آخوند بود فکر می دکتری و حتی بالاتر از آن نیز درس بدهد. باید اضافه کنم که او با همکاری کوشید بر خلاف ‌ معاون آموزشی دانشکدهکه وی نیز از قضا روحانی بود، می مقررات دانشگاهی کلاس مرا تصاحب کند. بهره از اخلاق و سواد دانشگاهی، اما مدعی ‌ حضور روحانیون بی نظمیکرده و فضا را روز به ‌ برخورداری از دانش الهی، دانشکده را دچار بی ساخت. ‌ آورتر می ‌ روز محدودتر و رنج کم پذیرش احکام فقهی به ‌ ی پژوهش و نقد، کم ‌ پس از ورود به مرحله شد و به این ترتیب، تدریس ‌ عنوان احکام شرعی و الهی برای من دشوار می

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2