47 تا برداشتن روسری؛ راهیکه پیمودم ام که حتی در چارچوب شریعت سنتی نیز این حال همواره استدلال کرده توانند الگوی جمهوری اسلامی برای پوشش زنان را الگوی داران نمی دین معرفی کنند. شرعی و الزامی باختند و خود را از قید و بند آنها ام در من رنگ می باورهای دینیگذشته یافتم. چه احساس خوبی! زیستن در قلعه بسیار ناگوار است، به آزاد می خصوص اگر قلعه از جنس باور و اندیشه باشد. اشتباه نکنید، من منکر همه ام، بلکه با محدود کردن فکر و اندیشه مخالفم. با ساختن دیوار چیز نشده و قلعه با هر نام و توجیهی مخالفم. اکنون دیگر الگوی زنی راکه ملزم است موی سر خود را بپوشاند قبول ندارم. زنی که باور دارد موی سر خود را به دستور خداوند باید بپوشاند، اصطلاح شرعی دیگر را نیز باید بپذیرد. چنین زنی باید بسیاری از احکام به تابع شوهر و در اختیار او باشد. چنین زنی باید بپذیرد که حقوق او با مرد های اجتماعی و سیاسی او برابر نیست. چنین زنی باید بپذیرد که صلاحیت کنند های مرد نیست. زنانی هستند که روسری سر می ی صلاحیت به اندازه دانند، اما خواهان حقوق برابر نیز هستند. به و آن را حکم شرعی و الهی می آمیز به اصطلاح شرعی را علیه زنان رد و راستی آنان چگونه احکام تبعیض کنند؟ به نظر من، فقط وقتی با احکام دینی در عین حال حجاب را تأیید می توانیمگزینشی برخورد کنیمکه منشأ قدسی و الهی آن را رد کنیم. در این می توانیم به فراخور شوند که ما می هایی تبدیل می ی آنها به سنت صورت همه ی خود برخی از آنها را قبول و برخی را رد کنیم. سلیقه
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2