چرا علیه حجاب شوریدم

81 جنگ خونین با زنان و حتی صبحانه نیز تهیهکرد. من و محمد مایل نبودیم آنجا بمانیم تا مبادا برای او و دفتر کارش ی او برویم. ‌ مشکلی پیش آید. یکی از خواهرانم، از طریقی پیام داد که به خانه ی خواهرم رساند؛ در حالی ‌ اعظم خانم برای اطمینان، خودش ما را به خانه که صادق، فرزند بیمار او نیز روی صندلی عقب ماشین نشسته بود. او گفت ی شما برویم تا سر و گوشی آب بدهیم. دیدیمکه مأموران در ‌ ابتدا به کوچه های شب همچنان، مقابل خانه انتظار بازگشت ما را ‌ یک ماشین در نیمه ی خود ‌ ی خواهرم رساند و بعد به خانه ‌ کشند. اعظم خانم ما را به خانه ‌ می رفت. ی طالقانی ‌ گذشت. خانواده ‌ چهار سال از مرگ او می ۱۴۰۲ حالا در آبان خواستند مراسم بزرگداشتی در چهارمین سال درگذشت او برگزار کنند. ‌ می آنان از من که به تازگی کشف حجاب کرده بودم خواستند که در این مراسم نیز در دو مراسم بزرگداشت وی که در کانون ۱۳۹۸ سخنرانی کنم. سال توحید و دفتر او برگزار شد، سخنرانی کرده بودم. چهارمین سالگرد نیز ابتدا قرار بود در کانون توحید برگزار شود، اما ی کانون با حضور من در آنجا به عنوان سخنران مخالفت ‌ هیئت مدیره ی اعظم خانم برگزار شد. حضور من در ‌ کردند. از همین رو مراسم در خانه این مراسم، دومین حضورم در یک مراسم تقریبا عمومی بود. من در اولین حضور خود در یک مراسم عمومی بدون حجاب، با ضرب و شتم روبرو شده بودم، اما در دومین مراسم، مشمول لطف و محبت ی محترم طالقانی برای همراهی با جنبش مهسا ‌ دوستان شدم. اینکه خانواده توانست ‌ از برگزاری مراسم بزرگداشت اعظم خانم در کانون توحید که می مراسمی مفصل باشد، صرف نظر کرده و به یک مراسم خانگی اکتفاکردند تا من و سخنرانان دیگر بتوانیم بدون حجاب سخنرانیکنیم،کاری ارزشمند و به یاد ماندنی است.

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2