چرا علیه حجاب شوریدم

92 چرا علیه حجاب شوریدم کشیدم وگفتم: تو نباید اینکار را بکنی، تو یک زنی، این را خوب بفهم! او آرام ایستاد و دیگر تلاشی برای این کار نکرد. قبل از خروج من از اتاق، آن مرد جوان پرشر و شور، قصد داشته وارد اتاق خواب شودکه محمد با جدیت مانع او شده بود و او حتی محمد را هل داده بود. با این حال محمد اجازه نداد که او وارد حریم خصوصی من شود. همراه مأمور زن، به سوی مأموران مرد رفتم که سه نفر بودند. به آن جوان پرخاشکردم وگفتمکه آرام باشد. ی حکم بازداشت شده ‌ محمد بعد از هجوم آنان به خانه، خواستار ارائه بود. آنان از نیروهای پلیس امنیت بودند. جوان به هیچ صراطی مستقیم نبود زد. ‌ وار حرف می ‌ داشت. بدون فکر و دیوانه ‌ و دست از سر و صدا برنمی گفتم: آرام باش تا لباسم را بپوشم و داروها و وسایلم را جمعکنم تا برویم. بند بزنید تا ببریمش. همسرم سعی ‌ کند، همین طور دست ‌ فریاد زد: تمرد می ها بخشی از وظایف او ‌ بازی ‌ کرد تا او را آرامکند، اما انگار اینگونه دیوانه ‌ می روم تا آماده شوم. مأمور زن آرام و ‌ خواهی بکن. من می ‌ بود.گفتم: هرچه می داد. ‌ گفتند انجام می ‌ هاج و واج ایستاده بود و فقط هر چه به او می به دستشویی رفتم و در را بستم صورتم را شستم و موهایم را شانه کرد: زود، زود، عجله داریم. ‌ زدم و بیرون آمدم. مرد جوان دائما تکرار می رفتم تا لباس بپوشم و وسایلم را جمع کنم، او زن جوان ‌ به هر اتاقی که می گشتم. یک ‌ داشت به دنبالم بیاید. در کمدم دنبال لباس مناسبی می ‌ را وامی بلوز جین را برداشتم و دوباره سر جایش گذاشتم. زن جوان گفت: همان خیلی قشنگ است، همان را بپوشید. گفتم: باشد، اگر قشنگ است همان پوشم. ‌ را می هنگام عوض کردن لباس از او خواستم که از اتاق بیرون برود. گفت: توانم، باید همین جا باشم.گفتم: پس پشتت را به من بکن.گفت: باشد. ‌ نمی آوری لوازم اولیه پرداختم. مأمور جوانگفت: لازم نیست وسایل ‌ بعد به جمع

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2