چرا علیه حجاب شوریدم

95 در زندان استبداد ها پایین ‌ باید مطلع شوند. سپس از خانه خارج شدیم. من و دختر جوان از پله رفتیم که محمد با صدایی محزون به او گفت: مراقبش باش. ‌ می بعدها محمد به من گفت که مأمور جوان پرهیجانی که بدون سلام و ی ما شده بود، هنگام ترک منزلمان با او خداحافظی و ‌ اجازه وارد خانه روبوسی کرده بود. محمد افزود که مأمور جوان به او گفته بود: ما حکم بازرسی خانه را داریم. محمد گفته بود: بفرمایید بازرسیکنید. او پاسخ داده ریزد که جمع کردنش ‌ بودکه اگر بازرسیکنیم، وسایل خانه آن قدر به هم می کنیم. به نظر ‌ برایکسی با سن و سال شما سخت است و ما اینکار را نمی توانست درست باشد، زیرا آنان چهار نفر بودند و ‌ من سخن آن مأمور نمی تاپ مرا به راحتی ‌ کردند. شاید اگر موبایل و لپ ‌ باید مطابق دستور عمل می ریختند. ‌ یافتند، آنگاه خانه را بازرسی کرده و به هم می ‌ نمی کردید ‌ در ماشینکه نشستیمگفتم: خب، شما باید به من تفهیم اتهام می و نکردید. حالا بگویید اتهامم چیست؟ یکی از آنان گفت: تبلیغ علیه نظام. گفتم: حکومت با عملکرد خود و رفتار مأمورانش آن قدر علیه خودش کند که دیگر نیازی نیست تا ما علیه نظام تبلیغ کنیم. هیچ کس ‌ تبلیغ می برید؟ یکی گفت: شما را ‌ چیزی نگفت. کمی بعد گفتم: حالا مرا کجا می بریم. گفتم: به کجا؟ گفت: پایگاه مرکزی …. یادم نیست ‌ برای بازجویی می کدام نهاد را نام برد. پرسیدم: آدرسشکجاست؟ جوابی ندادند. وقتی ماشین جلوی یک ساختمان متوقف شد و خواستیم پیاده شویم، دوباره پرسیدم: آدرس اینجا چیست؟ پاسخی ندادند. همراه با آن مأمور زن به طرف ساختمان شدیم، آن ‌ ای رد می ‌ رفتیم. از یکی دو پله بالا رفتیم. وقتیکه از یک در شیشه زن آهسته گفت: اینجا باید حجاب داشته باشید. دستش را کشیدم و گفتم: کاری نداشته باش، بیا برویم. و به راه خود ادامه دادیم. هیچ کس مانع من ی حجاب تذکری نداد. ‌ نشد و درباره ی چندم. ساختمان خلوتی به نظر ‌ دانم به طبقه ‌ با آسانسور بالا رفتیم. نمی

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2