96 چرا علیه حجاب شوریدم رسید. همراه با یکی دو مأمور مرد وارد اتاقی شدیم. بعد از چند لحظه می ی آنها، حتی مأمور زن اتاق را ترک کردند و من در آنجا تنها ماندم. همه داشتم،که پس از چند دقیقه هایکوتاهی به اطراف برمی ایستاده بودم و قدم در اتاق با سرعت باز شد و مردیکه صدایش برایم آشنا بود و به نظرم یکی ام بود، آهسته گفت: خانمی! حالتان خوبه؟ کننده از همان مردان بازداشت مشکلی ندارید؟ گفتم: خوبم، مشکلی نیست. او سریع رفت و در را بست. پس از مدتی آن زن جوان برگشت. تلفن او زنگ زد. چند بار در این فاصله زند. به او گفت: تلفنش زنگ زده بود. معلوم بود با یک همکار زن حرف می کنیم و من الان خدمت یک خانم محترم هستم، بعدا با هم صحبت می مکالمه را قطع کرد. تاپ من به اتاق آمد. او از من خواستکه یک مأمور مرد باگوشی و لپ برای باز کردن گوشی انگشت بزنم و رمز آن را نیز بدهم. از این کار امتناع تاپ را خواست که باز به او کردم. او اصرار کرد و من نپذیرفتم. رمز لپ ها ندادم و گفتم: شما ارتش سایبری دارید، ببرید به آنها بدهید تا دستگاه های خود را پنهان را باز کنند، و افزودم: من یک نویسنده هستم و نوشته تاپ من چیزی نیست کنم. در گوشی و لپ کنم، بلکه آنها را منتشر می نمی که به درد شما بخورد. کاغذ و خودکار آوردند تا بازجویی را آغاز کنند و تاپ را نیز بنویسم. ی گوشی و لپ از من خواستند تا اظهارات خود درباره توانم بنویسم. بازجو ام نمی به آنها گفتم که من با توجه به وضعیت بینایی های شما نویسم. گفتم: اما من نوشته گفت: خب، شما جواب دهید من می خوانم، بعد شما امضاکنید. توانم تأیید و امضاکنم.گفت: برایتان می را نمی کنم که پاسخ دادم: نه! به شما اعتماد ندارم. من فقط چیزی را امضا می وکیلم و یا یکی از افراد امینم آن را بنویسد. جلسه کنند. و مأمور یکی از مأمورانگفتکه همین اظهارات را صورت دیگر نیز چنین کرد و از من خواست که آن را امضا کنم. گفتم: من از اول
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2