چرا علیه حجاب شوریدم

97 در زندان استبداد کنم. خودتان آن را امضا کنید. به ‌ ام که هیچ چیزی را امضا نمی ‌ به شما گفته این ترتیب مأموران یا بازجویان حاضر خودشان آن را امضا کردند. پس از چند دقیقه از اتاق بیرون آمدیم و مدتی در راهرو ایستادیم. یکی از مأموران کنید یا ادمین دارید؟ ‌ ی اینستاگرامتان را خودتان اداره می ‌ گفت: صفحه های شما جواب دهم، اما باشد، حالا ‌ گفتم: هرچند که نباید به این سؤال گویم. من ادمین دارم.گفت: مطالب را چطور برای ‌ کهکنجکاوید به شما می فرستند.گفت: یعنی خودتان تایپ ‌ فرستید؟گفتم: همانطورکه همه می ‌ او می تان کیست و کجاست؟ ‌ توانم تایپکنم.گفت: ادمین ‌ کنید؟گفتم: بله، می ‌ می دهم؟ چیزی نگفت. ‌ ای جوابت را می ‌ خندیدم و گفتم: فکر کرده در این لحظه گفتند باید برای بازپرسی به دادسرای اوین برویم. من و دانم چرا زن جوان از آسانسور استفاده ‌ ها پایین رفتیم. نمی ‌ مأمور زن از پله ام با ‌ کننده ‌ نکرد. چند پله پایین آمده بودیم که یکی از مأموران بازداشت ها پایین آمد و کنار من قرار گرفت وگفت: خانم! به خدا من به ‌ سرعت از پله شما (در مراسم آرمیتا) مشت نزدم.گفتم: باورکردم، مرد خوبی هستید. او ای؟ چرا با آسانسور نرفتید؟ ‌ به مأمور زنگفت: چرا این خانم را از پله آورده یادم نیست که آن زن چه جوابی داد. خواستم ‌ ای ساختمان بیرون رفتیم و در آنجا منتظر شدیم. می ‌ از در شیشه مطمئن شوم که شخص دیگری جز آن زن در آنجا ایستاده است یا نه. اند تا ماشین را بیاورند. ‌ پرسیدم: منتظر چه هستیم؟ زنگفتکه مأموران رفته توان ‌ طور نیست؟ گفت: بله، چه می ‌ به او گفتم: چه شغل بدی دارید. این ی شما خوب نیست؟ در میان ‌ دانید برای خانواده و آینده ‌ کرد؟ گفتم: می فامیل، دوستان، همسایگان برایتان خوب نیست. آرامگفت: چه بگویم! تمام فهمیدم که از کار ‌ کردم و می ‌ مدت در رفتار او تردید و ناراحتی را حس می خود راضی نیست. خودرویی جلوی ما پارککرد و آن زن دست مراگرفت تا سوار شویم.

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2